(چند پارتی جیهوپ )پارت آخر
توضیح نمیدم چیشد 😂😅
ا.ت:
صبح با دلدرد از خواب بیدار شدم دیدم ساعت۸ صبح
با زور بلند شدم رفتم طبقه پایین که دیدم جیهوپ داره صبحونه آماده میکنه
گفتم :
صبح بخیر ☺️
گفت :
سلام برو بیبی چک رو انجام بده بیا صبحانه بخوریم
ا.ت:
رفتم انجام دادم که دیدم مثبت رفتم نشستم داشتیم صبحانه میخوردیم
که به جیهوپ گفتم
مثبت
که غذا پرید تو گلوش
و این بچه ها ذوق کرد و بالا پایین میپرید
بعد گذشت نه ماه
بچه هامون به دنیا اومدم
دوقلو بودن
شانسو و سونشا
(من در آوری😂)
و بعدش سر یه اتفاقایی بنده دوباره حامله شدم و به خوبی و خوشی زندگی کردیم 😂😂😅
میدونم خیلی بد شد ولی دیگه لایک کنین
اگه لایک کنین و کامنت بذارین یه فیک از جیهوپ میذارم ❤️😘
ا.ت:
صبح با دلدرد از خواب بیدار شدم دیدم ساعت۸ صبح
با زور بلند شدم رفتم طبقه پایین که دیدم جیهوپ داره صبحونه آماده میکنه
گفتم :
صبح بخیر ☺️
گفت :
سلام برو بیبی چک رو انجام بده بیا صبحانه بخوریم
ا.ت:
رفتم انجام دادم که دیدم مثبت رفتم نشستم داشتیم صبحانه میخوردیم
که به جیهوپ گفتم
مثبت
که غذا پرید تو گلوش
و این بچه ها ذوق کرد و بالا پایین میپرید
بعد گذشت نه ماه
بچه هامون به دنیا اومدم
دوقلو بودن
شانسو و سونشا
(من در آوری😂)
و بعدش سر یه اتفاقایی بنده دوباره حامله شدم و به خوبی و خوشی زندگی کردیم 😂😂😅
میدونم خیلی بد شد ولی دیگه لایک کنین
اگه لایک کنین و کامنت بذارین یه فیک از جیهوپ میذارم ❤️😘
۴.۳k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.