فیک رویای عشق پارت ۱❤
ا٫ت
داشتم با لونا بحث میکردم که گوشیم زنگ خورد
من بعدا به حسابت میرسم
با دیدن اسم روی گوشیش لباش رو غنچه کرد و فکش رو به سمت راست حل داد و جواب داد
من بله..... خب..... چی ساختش تموم شد...... خیله خوب زنگ بزنید یه خدمتکار بیاد و اونجا رو تمیز کنه خدمه و بادیگارد هم بزارید ......
گوشی رو قطع کرد و روبه لونا و یورا و نونا و مادرش گفت، وسایلتون رو جمع کنید میریم کره
نونا، کره برای چی مگه نگفتی داری عمارت سیاه رو میسازی
من بله گفتم و عمارت سیاه داخل کره جنوبی قرار دارد
نونا، اخ جون
من الحق که ابجیه لونا و یورایی
یورا لونا نونا 😊
مادر وسایل رو جمع کنید تا شما داشتید حرف میزدید من بلیط گرفتم برای چهار صبح
من مادر چه خبر چهار صبح کی نونا و لونا و یورا و اون دوتا عنتر و بیدار کنه
مادر تو که خودت بیدار میشی اونا هم با من
من باشه
چکمه هام و تمامی لباس و شنل و لوازم ارایشم و ..... رو گذاشتم داخل ساکم بعدش موندم اینسری چاقو هام رو چیکار کنم (ا.ت دکاریسیوم چاقو و شمشیر داره) اها میدم با پست بیاد
(پرش زمانی به سه صبح)
ساعتم زنگ خورد
من اههههه ببر اون صدای نکرتو کشتیم
ساعت رو قطع کردن بلند شدم بوی صبحانه چه بگم بامداد انه باید گفت به مشامم میخورد رفتم موهام رو شونه کردم و رفتم یه دوش بیست مینی گرفتم و امدم بیرون و لباسم رو پوشیدم (لباس ها پست بعد) رفتم پایین
من شما زود تر از من بیدار شدین
همه اره
من خوبه
بعدش رفتم کمک ماکو کردم تا وسایل رو بیاره پایین منم از دیروز ماشینم رو گذاشته بودم برای فروش
(پرش زمانی به کره)
از خواب بیدار شدم رسیده بودیم از هواپیما پیاده شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم منم توی راه زنگ زدم به هیونینگ کای دوست بچگیم
من سلام کای
کای سلام خوبی
من خوبم تو چطوری
کای منم خوبم
من ما اومدیم کره هروقت خواستی بیا عمارت سیاه
کای باشه بای
من بای
داشتم با لونا بحث میکردم که گوشیم زنگ خورد
من بعدا به حسابت میرسم
با دیدن اسم روی گوشیش لباش رو غنچه کرد و فکش رو به سمت راست حل داد و جواب داد
من بله..... خب..... چی ساختش تموم شد...... خیله خوب زنگ بزنید یه خدمتکار بیاد و اونجا رو تمیز کنه خدمه و بادیگارد هم بزارید ......
گوشی رو قطع کرد و روبه لونا و یورا و نونا و مادرش گفت، وسایلتون رو جمع کنید میریم کره
نونا، کره برای چی مگه نگفتی داری عمارت سیاه رو میسازی
من بله گفتم و عمارت سیاه داخل کره جنوبی قرار دارد
نونا، اخ جون
من الحق که ابجیه لونا و یورایی
یورا لونا نونا 😊
مادر وسایل رو جمع کنید تا شما داشتید حرف میزدید من بلیط گرفتم برای چهار صبح
من مادر چه خبر چهار صبح کی نونا و لونا و یورا و اون دوتا عنتر و بیدار کنه
مادر تو که خودت بیدار میشی اونا هم با من
من باشه
چکمه هام و تمامی لباس و شنل و لوازم ارایشم و ..... رو گذاشتم داخل ساکم بعدش موندم اینسری چاقو هام رو چیکار کنم (ا.ت دکاریسیوم چاقو و شمشیر داره) اها میدم با پست بیاد
(پرش زمانی به سه صبح)
ساعتم زنگ خورد
من اههههه ببر اون صدای نکرتو کشتیم
ساعت رو قطع کردن بلند شدم بوی صبحانه چه بگم بامداد انه باید گفت به مشامم میخورد رفتم موهام رو شونه کردم و رفتم یه دوش بیست مینی گرفتم و امدم بیرون و لباسم رو پوشیدم (لباس ها پست بعد) رفتم پایین
من شما زود تر از من بیدار شدین
همه اره
من خوبه
بعدش رفتم کمک ماکو کردم تا وسایل رو بیاره پایین منم از دیروز ماشینم رو گذاشته بودم برای فروش
(پرش زمانی به کره)
از خواب بیدار شدم رسیده بودیم از هواپیما پیاده شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم منم توی راه زنگ زدم به هیونینگ کای دوست بچگیم
من سلام کای
کای سلام خوبی
من خوبم تو چطوری
کای منم خوبم
من ما اومدیم کره هروقت خواستی بیا عمارت سیاه
کای باشه بای
من بای
۱۹.۴k
۰۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.