پارت ۱۴ : عشق و سرنوشت
(از زبان ادمین)
دخترا وقتی که رسیدن فرودگاه خیلی گزسنشون شده بود پس یکم همه جا رو نگاه کردن که چشمشون خورد به یه فود کرت پس سریع چمدون هاشون رو تحویل و رفتن تا یکم غذا بخوردن
۳۵ دقیقه ی بعد
گیسو : وای غذا های این فود کرت خیلی خوشمزس
گندم : گیسو یه لحظه ساکت باش اوووو هااا تو هم میشنوی داره میگه وقت پرواز بدوبدو باید بریم بازرسی
گیسو: تا من حساب میکنم تو غذاتو تموم کن
گندم : باشه
و دخترا بعد از بازرسی رفتن سوار هواپیما شدن
توی هواپیما
دخترا با کمک خانوم خدمه ی هواپیما تونستن صندلیشون رو پیدا کنند که کنار هواپیما بود دخترا نشستن که یهو گندم گفت : خیلی دلم میخواد قیافه اون خاستگار نچسب که وقتی مامان گفت دخترم باهات ازدواج نمکنه بدونم
گیسو : دای واقعا ای کاش یه کاریش میشد کرد که یهو گفت : خودشه من میتونم دوربین خوونه رو هکش کنم و قیافش و ببینم عالی تا اون موقع حتما رسیدیم کره که گندم یهو یه هندزفری رو جلوی گیسو گرفت و گفت بگیر اهنگش عالیه که گیسو همین که صدای اهنگ وارد گوشش شد گفت : وایسا ببیوم اینکه صدای ی خودمونه باورم نمیشه واقعا قشنگ و گندم در جواب این یک لبخند گوگولی مگولی تحویل گیسو داد و بعد سرش رو ارو اروم گذاشت روی شونه خواهرش و به نظرش این امن ترین تکیه کاه دنیا بود و اروم چشماش و بست و درخیال و رویا غوطه ور شد
دخترا وقتی که رسیدن فرودگاه خیلی گزسنشون شده بود پس یکم همه جا رو نگاه کردن که چشمشون خورد به یه فود کرت پس سریع چمدون هاشون رو تحویل و رفتن تا یکم غذا بخوردن
۳۵ دقیقه ی بعد
گیسو : وای غذا های این فود کرت خیلی خوشمزس
گندم : گیسو یه لحظه ساکت باش اوووو هااا تو هم میشنوی داره میگه وقت پرواز بدوبدو باید بریم بازرسی
گیسو: تا من حساب میکنم تو غذاتو تموم کن
گندم : باشه
و دخترا بعد از بازرسی رفتن سوار هواپیما شدن
توی هواپیما
دخترا با کمک خانوم خدمه ی هواپیما تونستن صندلیشون رو پیدا کنند که کنار هواپیما بود دخترا نشستن که یهو گندم گفت : خیلی دلم میخواد قیافه اون خاستگار نچسب که وقتی مامان گفت دخترم باهات ازدواج نمکنه بدونم
گیسو : دای واقعا ای کاش یه کاریش میشد کرد که یهو گفت : خودشه من میتونم دوربین خوونه رو هکش کنم و قیافش و ببینم عالی تا اون موقع حتما رسیدیم کره که گندم یهو یه هندزفری رو جلوی گیسو گرفت و گفت بگیر اهنگش عالیه که گیسو همین که صدای اهنگ وارد گوشش شد گفت : وایسا ببیوم اینکه صدای ی خودمونه باورم نمیشه واقعا قشنگ و گندم در جواب این یک لبخند گوگولی مگولی تحویل گیسو داد و بعد سرش رو ارو اروم گذاشت روی شونه خواهرش و به نظرش این امن ترین تکیه کاه دنیا بود و اروم چشماش و بست و درخیال و رویا غوطه ور شد
۴.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.