عاشق شدن part⁵⁵
ویو تهیونگ
خواب و بیدار بودم. ا.ت و بغل کردم و دوباره خوابیدم.
ویو ا.ت
اون ت تهیونگ بود لیندا رو بغل کرده بود و خوابیده بود. پیرهنم تنش نبود بغض گلومو بست ولی انقد عصبانی بودم ک نباید میزاشتم اشکم سرازیر بشه. رفتم سمت لیندا خوابیده بود موهاشو گرفتم و از تخت انداختمش پایین ک بیدار شد و جیغ بلندی کشید ک تهیونگ هم بیدار شد بعد تا میخورد زدمو و از اونجا رفتم حتی اجازه ی کلمه حرف زدن هم ب هیچکدومشون ندادم زنگ زدم ب جونگ کوک(اون جونگ کوکی ک قاتل و پیدا کرد)و بهش گفتم ک میشه برم خونش اونم قبول کرد
ویو تهیونگ
یعنی چی من اینجا چیکار میکنم چرا پیرهن تنم نیس
وایی خدا. ا.ت منو تو این وضعیت دید بدبخت شدم.
لیندا:عشقم خوبی
تهیونگ:چی میگی. واس خودت
❤️🔚🩶
💬💬💬
خواب و بیدار بودم. ا.ت و بغل کردم و دوباره خوابیدم.
ویو ا.ت
اون ت تهیونگ بود لیندا رو بغل کرده بود و خوابیده بود. پیرهنم تنش نبود بغض گلومو بست ولی انقد عصبانی بودم ک نباید میزاشتم اشکم سرازیر بشه. رفتم سمت لیندا خوابیده بود موهاشو گرفتم و از تخت انداختمش پایین ک بیدار شد و جیغ بلندی کشید ک تهیونگ هم بیدار شد بعد تا میخورد زدمو و از اونجا رفتم حتی اجازه ی کلمه حرف زدن هم ب هیچکدومشون ندادم زنگ زدم ب جونگ کوک(اون جونگ کوکی ک قاتل و پیدا کرد)و بهش گفتم ک میشه برم خونش اونم قبول کرد
ویو تهیونگ
یعنی چی من اینجا چیکار میکنم چرا پیرهن تنم نیس
وایی خدا. ا.ت منو تو این وضعیت دید بدبخت شدم.
لیندا:عشقم خوبی
تهیونگ:چی میگی. واس خودت
❤️🔚🩶
💬💬💬
۸.۴k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.