برادر من
برادر من پارت ۱۴
بچه ها رسیدن
مینجی :چطوریننن
تهیونگ و ا/ت:خوبیم
شوگا چطوری داداش ؟
تهیونگ :قربونت وایسا جیمین کوو
شوگا:سرما خورده . خونه خوابه
تهیونگ :اوکی بریم؟
همه :بریم
سوار ماشین شدیم اونا پشت سر ما میومدن بعد کلی دعوا . اهنگ خوندن . خاطره تعریف کردن. غذا خوردن بالاخره رسیدیم
خونه خیلی بزرگی بود داخل جنگل بود
جنگل هم پره از درخت های بلند و انبوه بود وارد خونه شدیم دو طبقه داشت طبقه اول اشبز خونه و پذيرايی و دستشویی و حمام و طبقه بالا اتاقا و استخر و زمین تنیس
نشستیم رو مبل که یهو مینجی گفت:
بریمممم خریددد
تهیونگ و شوگا:نههههههه
ا/ت و مینجی:ارههههههه
تهیونگ:دوباره بریم مرکز شهر ؟
ا/ت:آره
تهیونگ:استراحت هم نکنیم؟
ا/ت:نههه
تهیونگ :بریم لباسمو رو عوض کنیم بعد
بعد از تعویض لباس رفتیم مرکز شهر و وارد یه پاساژ شدیم
.............
بچه ها رسیدن
مینجی :چطوریننن
تهیونگ و ا/ت:خوبیم
شوگا چطوری داداش ؟
تهیونگ :قربونت وایسا جیمین کوو
شوگا:سرما خورده . خونه خوابه
تهیونگ :اوکی بریم؟
همه :بریم
سوار ماشین شدیم اونا پشت سر ما میومدن بعد کلی دعوا . اهنگ خوندن . خاطره تعریف کردن. غذا خوردن بالاخره رسیدیم
خونه خیلی بزرگی بود داخل جنگل بود
جنگل هم پره از درخت های بلند و انبوه بود وارد خونه شدیم دو طبقه داشت طبقه اول اشبز خونه و پذيرايی و دستشویی و حمام و طبقه بالا اتاقا و استخر و زمین تنیس
نشستیم رو مبل که یهو مینجی گفت:
بریمممم خریددد
تهیونگ و شوگا:نههههههه
ا/ت و مینجی:ارههههههه
تهیونگ:دوباره بریم مرکز شهر ؟
ا/ت:آره
تهیونگ:استراحت هم نکنیم؟
ا/ت:نههه
تهیونگ :بریم لباسمو رو عوض کنیم بعد
بعد از تعویض لباس رفتیم مرکز شهر و وارد یه پاساژ شدیم
.............
۶.۸k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.