𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐑𝐨𝐬𝐞🤍✨ فصل ۲ پارت ۳ ( پارت ۲۰)
بعد نیم ساعت رسیدیم
+ بازم ساحل :))
- تا وقتی زندگیم عاشق ساحل باشه فقط همون جا میرم
+ههه خوش به حاله کسی که زندگیته
پیاده شدیم آیونگ رفت لبه آب ایستاد
ویو آیونگ
رفتم لبه آب ایستادم بوی خوش ساحل رو وارد ریههام کردم دستای یکی دور کمرم گره خورد چونشو روی شونم گذاشت
- میدونستی وقتی به دریا خیره میشی چشمات برقه خیلی قشنگی به خودش میگیره و همین باعث میشه دله یکی بارها برات بلرزه
جوابشو با یه لبخند دادم
+ حالا چرا اومدیم اینجا
- قرار بریم ناهار بخوریم
+ کجا؟
- توی اون رستوران ببین( اشاره کردن)
یه رستوران اونطرف ساحل قرار داشت که نصفش روی آب بود مثل یه اسکله ی کوچیک و تمام میز و صندلی هاش روی اون اسکله ی چوبی بودن
رفتیم و نشستیم که گارسون اومد و سفارشامونو دادیم و منتظر سرو غذا شدیم
به دریا خیره شده بودم هیچ وقت از نگا کردن بهش سیر نمیشم
+ میدونی کوک من هیچ وقت از نگا کردن دریا سیر نمیشم مخصوصا وقتی که به دریای خودم نگا میکنم
که نگاش کردم منتظر جوابش بودم
- پس من میخوام تا ابد دریای زندگیم باشم( دیگه بیش از حد داره رمانتیک میشه نه؟ )
ویو کوک
اومدم دوباره چیزی بگم که حرفم با حس گرمای لباش قطع شد
ویو راوی
خلاصه بعد کلی رمانتیک بازی غذا رو آوردن و شروع به خوردن کردن که آیونگ گفت
+ فردا ظهر میخوام با ته برم عمارت پدربزرگم
- برای چی؟
+ وقتی سر درد میگیریم یه جایی رو درحال سوختن میبینیم که شبیه یه خونه ای تو عمارت پدربزرگمون هس
- منم بیام باهات؟
+ اگه میخوای بیا
- پس میام
+ اوکی
- برا سخنرانی تمرین کردی؟
+ وایییی باز یادم انداختی استرس گرفتم
- بیب ترس نداره میگم دیگه وقتی رفتی بالا فقط به نگا کن دیگه چیزی نمیشه مطمعنم تو میتونی از پسش بر بیای
+ هوم تنکس
پرش زمانی به خونه ساعت ۴:۳۰
ویو آیونگ
رفتم سمت خونه خودمون یکم استراحت کردم و ۴:۳۰ بیدار شدم رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون ساعت ۵ بود مراسم ساعت ۶ شروع میشد یه میکاپ ساده زدم کتو شلوارم و پوشیدم موهامو بالا بستم( موهای آیونگ تا زیره باسنشه)
اومدم بیرون ساعت ۵:۴۵ بود بابا و ته آماده بودن منتظر مامان شدیم که بعد دو دقه اومد و رفتیم سمت هتل رسیدیم پیاده شدیم
© خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا چه تغییر کرده
* بابا حالا باید سالنو ببینی پسرت چی کرده
® شما هتلو بهتر از قبلش کردین
+ ما اینیم دیگه
که صدای یکی اومد
- آیونگ
+ او کوک سلام اومدی
+ بازم ساحل :))
- تا وقتی زندگیم عاشق ساحل باشه فقط همون جا میرم
+ههه خوش به حاله کسی که زندگیته
پیاده شدیم آیونگ رفت لبه آب ایستاد
ویو آیونگ
رفتم لبه آب ایستادم بوی خوش ساحل رو وارد ریههام کردم دستای یکی دور کمرم گره خورد چونشو روی شونم گذاشت
- میدونستی وقتی به دریا خیره میشی چشمات برقه خیلی قشنگی به خودش میگیره و همین باعث میشه دله یکی بارها برات بلرزه
جوابشو با یه لبخند دادم
+ حالا چرا اومدیم اینجا
- قرار بریم ناهار بخوریم
+ کجا؟
- توی اون رستوران ببین( اشاره کردن)
یه رستوران اونطرف ساحل قرار داشت که نصفش روی آب بود مثل یه اسکله ی کوچیک و تمام میز و صندلی هاش روی اون اسکله ی چوبی بودن
رفتیم و نشستیم که گارسون اومد و سفارشامونو دادیم و منتظر سرو غذا شدیم
به دریا خیره شده بودم هیچ وقت از نگا کردن بهش سیر نمیشم
+ میدونی کوک من هیچ وقت از نگا کردن دریا سیر نمیشم مخصوصا وقتی که به دریای خودم نگا میکنم
که نگاش کردم منتظر جوابش بودم
- پس من میخوام تا ابد دریای زندگیم باشم( دیگه بیش از حد داره رمانتیک میشه نه؟ )
ویو کوک
اومدم دوباره چیزی بگم که حرفم با حس گرمای لباش قطع شد
ویو راوی
خلاصه بعد کلی رمانتیک بازی غذا رو آوردن و شروع به خوردن کردن که آیونگ گفت
+ فردا ظهر میخوام با ته برم عمارت پدربزرگم
- برای چی؟
+ وقتی سر درد میگیریم یه جایی رو درحال سوختن میبینیم که شبیه یه خونه ای تو عمارت پدربزرگمون هس
- منم بیام باهات؟
+ اگه میخوای بیا
- پس میام
+ اوکی
- برا سخنرانی تمرین کردی؟
+ وایییی باز یادم انداختی استرس گرفتم
- بیب ترس نداره میگم دیگه وقتی رفتی بالا فقط به نگا کن دیگه چیزی نمیشه مطمعنم تو میتونی از پسش بر بیای
+ هوم تنکس
پرش زمانی به خونه ساعت ۴:۳۰
ویو آیونگ
رفتم سمت خونه خودمون یکم استراحت کردم و ۴:۳۰ بیدار شدم رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون ساعت ۵ بود مراسم ساعت ۶ شروع میشد یه میکاپ ساده زدم کتو شلوارم و پوشیدم موهامو بالا بستم( موهای آیونگ تا زیره باسنشه)
اومدم بیرون ساعت ۵:۴۵ بود بابا و ته آماده بودن منتظر مامان شدیم که بعد دو دقه اومد و رفتیم سمت هتل رسیدیم پیاده شدیم
© خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا چه تغییر کرده
* بابا حالا باید سالنو ببینی پسرت چی کرده
® شما هتلو بهتر از قبلش کردین
+ ما اینیم دیگه
که صدای یکی اومد
- آیونگ
+ او کوک سلام اومدی
۴.۷k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.