فیک شوگا
فیک شوگا
پارت ۴
♡منظورم اینه که با اون دختره بودی همون که بوسیدت و بغلت کرد....حالا منظورم فهمیدی.
ات فکر می کرد که من با کاترین بهش خیانت کردم!!!
+بسه بسه ....دیگه حوصله این چرندیاتو ندارم
♡راست میگی حرفای من چرندیاته فقط ولم کن برم خب...ولم کن برم.
بره کجا بره ...
+کجا بری؟
♡هرجا فق دوس دارم از پیش تو برم .
بی اختیار زدم تو گوشش نفهمیدم چی میگفتم:
+اصن میدونی چیه دیگه دوست ندارم دنبال یه بهونه بودم که کات کنم باهات که خودت بهونه رو پیدا کردی
از جاش بلند شد و با بغض بهم نگاه کردو گفت:
♡اگه اینجوری دوس داری باشه ولی من هیچ کدوم از حرفام واقعی نبود .
تازه به خودم اومدم . ات داشت میدوید و از کوچه میرفت بیرون شروع کردم به صدا زدن اما اهمیت نمیداد .
+ات وایساااااا.......ات
یه ماشین با سرعت زیادی میومد طرفش ات جیغ کشید داد زدم :
+اتتتتتتتتتتت
ماشین بهش زده بود ...دویدم سمتش شروع کردم به صدا زدنش :
+ات ..ات چشمات و باز کن خواهش میکنم ات ....ات
برگشتم سمت راننده داد زدم سرش :
+همش تقصیر تو بود .....توووووو
زود ات رو بغل کردمو و دویدم سمت بیمارستانی که نزدیک بود.
+ات ...ات ی من الان میرسیم...الان میرسیم
رسیدم به بیمارستان سریع بردمش تو ...رفتم سمت پذیرش و گفتم :
+به دادم برسید زنم تصادف کرده
خانمه گفت
£بزارینش رو تخت
گذاشتمش رو تخت و سریع چندتا پرستار اومدن و با یه دکتر ...ات رو بردن اتاق عمل میخواستم منم برم تو که نذاشتن
£آقا شما نمیتونین بیایین باید بیرون باشید
نذاشت چیزی بگمو رفتو در رو بست .
تکیه دادم به دیوار و سر خوردم رو زمین .
"۵ساعت بعد"
پنج ساعت بود که ات تو اتاق عمل بود و خبری نبود....دکتر از اتاق اومد بیرون سریع رفتم طرفش و
پرسیدم:
+چی شد ...ات چیشد دکتر
●عملشون موفق بود اما.....
پارت ۴
♡منظورم اینه که با اون دختره بودی همون که بوسیدت و بغلت کرد....حالا منظورم فهمیدی.
ات فکر می کرد که من با کاترین بهش خیانت کردم!!!
+بسه بسه ....دیگه حوصله این چرندیاتو ندارم
♡راست میگی حرفای من چرندیاته فقط ولم کن برم خب...ولم کن برم.
بره کجا بره ...
+کجا بری؟
♡هرجا فق دوس دارم از پیش تو برم .
بی اختیار زدم تو گوشش نفهمیدم چی میگفتم:
+اصن میدونی چیه دیگه دوست ندارم دنبال یه بهونه بودم که کات کنم باهات که خودت بهونه رو پیدا کردی
از جاش بلند شد و با بغض بهم نگاه کردو گفت:
♡اگه اینجوری دوس داری باشه ولی من هیچ کدوم از حرفام واقعی نبود .
تازه به خودم اومدم . ات داشت میدوید و از کوچه میرفت بیرون شروع کردم به صدا زدن اما اهمیت نمیداد .
+ات وایساااااا.......ات
یه ماشین با سرعت زیادی میومد طرفش ات جیغ کشید داد زدم :
+اتتتتتتتتتتت
ماشین بهش زده بود ...دویدم سمتش شروع کردم به صدا زدنش :
+ات ..ات چشمات و باز کن خواهش میکنم ات ....ات
برگشتم سمت راننده داد زدم سرش :
+همش تقصیر تو بود .....توووووو
زود ات رو بغل کردمو و دویدم سمت بیمارستانی که نزدیک بود.
+ات ...ات ی من الان میرسیم...الان میرسیم
رسیدم به بیمارستان سریع بردمش تو ...رفتم سمت پذیرش و گفتم :
+به دادم برسید زنم تصادف کرده
خانمه گفت
£بزارینش رو تخت
گذاشتمش رو تخت و سریع چندتا پرستار اومدن و با یه دکتر ...ات رو بردن اتاق عمل میخواستم منم برم تو که نذاشتن
£آقا شما نمیتونین بیایین باید بیرون باشید
نذاشت چیزی بگمو رفتو در رو بست .
تکیه دادم به دیوار و سر خوردم رو زمین .
"۵ساعت بعد"
پنج ساعت بود که ات تو اتاق عمل بود و خبری نبود....دکتر از اتاق اومد بیرون سریع رفتم طرفش و
پرسیدم:
+چی شد ...ات چیشد دکتر
●عملشون موفق بود اما.....
۱۱.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.