مثلث عشقی
#مثلث_عشقی
#پارت_دوم
ا/ت :من.. من
آرمین میاد پیش ارن
آرمین:ا/ت؟
ارن:چخبره؟
آرمین ماجرا رو برای ارن توضیح میده
ارن:فهمیدم
ارن دستش رو ب سمت ا/ت دراز میکنه
ارن:بیا بریم ، آرمین تو برو
آرمین میره و ا/ت دست ارن رو میگیره
ارن:فقط بدو
ا/ت سرش رو به نشونه ی تایید تکون میده
ارن ا/ت رو میبره بالای دیوار تا اونجا جاش امن باشه
ارن:همینجا بمون
ا/ت:اما... آقاااا
ا/ت نشسته بود و به پایین دیوار که پر از تایتان بود نگاه میکرد، که یلحظه چشمش خورد به تایتان حدود 5 متری که داره از دیوار میاد بالا
ترسی یه جونش افتاد و ی لحظه بدنش منجمد شد
ا/ت:بیخیالللل خداییی؟
مونده بود چیکار کنه که کنارش یه مانور سه بعدی و شمشیر هارو دید
ا/ت :بیخیال فک میکنی میتونی با اینا کار کنیییی؟
ولی وقتی چشمش به اون تایتان خورد که خیلی نزدیک شده ترسید و ابزار و برداشت
ا/ت:هوفف هیچی نیست بخاطر جونتتت ای بابا این چجوری بسته میشههههه؟
ا/ت:فک کنم فقط باید شمشیر بردارم
(ಥ_ಥ)
ولی همون لحظه که تایتان رسید بالای دیوار ا/ت دست و پاش شل شد و نتونست همون گهی.. چیز ببخشید همون کاری که میخواست و بکنه
که یهو لیوای رسید و سر اون تایتان و زد
لیوای:اوی تو دیگه کی هستی ؟
ا/ت:من... ا/ت هستم ا/ت ا/ف
پایاننن
می دانم چرت شد ولی خب(´༎ຶ ͜ʖ ༎ຶ `)♡
ببینید هنوز شرط و نرسوندید ولی من گذاشتم پارت و:)
خب پسسس حمایت کنید برای پارت بعدییییی
#پارت_دوم
ا/ت :من.. من
آرمین میاد پیش ارن
آرمین:ا/ت؟
ارن:چخبره؟
آرمین ماجرا رو برای ارن توضیح میده
ارن:فهمیدم
ارن دستش رو ب سمت ا/ت دراز میکنه
ارن:بیا بریم ، آرمین تو برو
آرمین میره و ا/ت دست ارن رو میگیره
ارن:فقط بدو
ا/ت سرش رو به نشونه ی تایید تکون میده
ارن ا/ت رو میبره بالای دیوار تا اونجا جاش امن باشه
ارن:همینجا بمون
ا/ت:اما... آقاااا
ا/ت نشسته بود و به پایین دیوار که پر از تایتان بود نگاه میکرد، که یلحظه چشمش خورد به تایتان حدود 5 متری که داره از دیوار میاد بالا
ترسی یه جونش افتاد و ی لحظه بدنش منجمد شد
ا/ت:بیخیالللل خداییی؟
مونده بود چیکار کنه که کنارش یه مانور سه بعدی و شمشیر هارو دید
ا/ت :بیخیال فک میکنی میتونی با اینا کار کنیییی؟
ولی وقتی چشمش به اون تایتان خورد که خیلی نزدیک شده ترسید و ابزار و برداشت
ا/ت:هوفف هیچی نیست بخاطر جونتتت ای بابا این چجوری بسته میشههههه؟
ا/ت:فک کنم فقط باید شمشیر بردارم
(ಥ_ಥ)
ولی همون لحظه که تایتان رسید بالای دیوار ا/ت دست و پاش شل شد و نتونست همون گهی.. چیز ببخشید همون کاری که میخواست و بکنه
که یهو لیوای رسید و سر اون تایتان و زد
لیوای:اوی تو دیگه کی هستی ؟
ا/ت:من... ا/ت هستم ا/ت ا/ف
پایاننن
می دانم چرت شد ولی خب(´༎ຶ ͜ʖ ༎ຶ `)♡
ببینید هنوز شرط و نرسوندید ولی من گذاشتم پارت و:)
خب پسسس حمایت کنید برای پارت بعدییییی
۵.۴k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.