❥𝐩𝐚𝐫𝐭/𝟏𝟑
چند دقیقه گذشت که دوباره جیهوپ امد و یه پلاستیک دستش بود دادش بهمو رفتم وارد یکی از سرویس بهداشتی ها شدم و کارمو انجام دادم امدم بيرون جیهوپ هنوز وایستاد بود
یونا:جیهوپ برو الان یکی میاد
جیهوپ:باشه حالت خوبه، دل دردت شدیده
یونا:آره یکم
جیهوپ:یکم تحمل کن خیلی نمونده تا تعطیلی
یونا:اوهوم باشه،تو اول برو من پشت سرت میام
جیهوپ رفت منم چند لحظه بعدش رفتم، رفتم کلاس و سرمیزم نشستم
سویونگ:کجا یهویی غیبت زد
یونا:عادت ماهانه شدم
سویونگ:اها خوبی
یونا:اوهوم
دیگه هیچی نگفتیم و استاد امد درس و شروع کرد
(پرش زمان)
بلاخره تموم شد از بچه ها خداحافظی کردم و رفتم سمت ماشین جیهوپ زودتر از من رسیده بود دیگه تاقت نداشتم خيلي بدجور دل درد بودم به محض نشستن دلم گرفتم
جیهوپ:یونا!
یونا:فقط برو
جیهوپ هیچی نگفت وقت رانندگی میکرد بعد چند مین رسیدیم پیاده شدم رفتم داخل
یونا:ماماننننن
مامان:(یامان*اصلاح مادر ایرانی 🤣) بلههههه؟
رفتم کنار مامانم و نشستم روی صندلی آشپزخونه سرمو گذاشتم رو دستام
مامان:چی شدی پرنسس
یونا:مامان من عادت ماهنمو شدم
مامان:عاه خدا بخیر کنه، (دليل حرف مامانم، چون در زمان پریودی بی اعصاب میشم زود رنج میشم و هیچی نمیخورم و خیلی دل درد دارم) پاشو برو لباساتو عوض کن بیا برات دمنوش و کیسه آب گرم میارم
رفتم اتاقم و لباسامو عوض کردم و دست و صورتمو شستم و رفتم روی تختم دراز کشیدم و پتو رو گرفتم روم سعی خودمو گرم بگیرم شاید آروم شد....
جیهوپ:سلام مامان
مامان:سلام پسرم خسته نباشی روزتون چطور بود
جیهوپ:ممنون مامان خوب بود، یونا کجا رفت
مامان:اتاقش
جیهوپ:اهان،میرم لباسمو عوض کنم
در اتاقم باز شد مامان با یه ليوان چندتا قرص و کیسه آب گرم امد یکم کمک کردم و بعد رفت که یکم استراحت کنم چشمام بستم داشتم خواب میرم که در اتاقم باز شد جیهوپ بود امد روی تخت کنارم دراز کشید
جیهوپ:خوبی
یونا:بهترم
پیشونیمو بوسید دستمو گرفت و با دست دیگش دلمو ماساژ میداد خواستم مخالفت کنم اما خیلی آروم کرد و دلم آروم شد هیچی نگفتم و چشمامو بستم که دیگه هیچی نفهمیدم و خواب رفتم
یونا:جیهوپ برو الان یکی میاد
جیهوپ:باشه حالت خوبه، دل دردت شدیده
یونا:آره یکم
جیهوپ:یکم تحمل کن خیلی نمونده تا تعطیلی
یونا:اوهوم باشه،تو اول برو من پشت سرت میام
جیهوپ رفت منم چند لحظه بعدش رفتم، رفتم کلاس و سرمیزم نشستم
سویونگ:کجا یهویی غیبت زد
یونا:عادت ماهانه شدم
سویونگ:اها خوبی
یونا:اوهوم
دیگه هیچی نگفتیم و استاد امد درس و شروع کرد
(پرش زمان)
بلاخره تموم شد از بچه ها خداحافظی کردم و رفتم سمت ماشین جیهوپ زودتر از من رسیده بود دیگه تاقت نداشتم خيلي بدجور دل درد بودم به محض نشستن دلم گرفتم
جیهوپ:یونا!
یونا:فقط برو
جیهوپ هیچی نگفت وقت رانندگی میکرد بعد چند مین رسیدیم پیاده شدم رفتم داخل
یونا:ماماننننن
مامان:(یامان*اصلاح مادر ایرانی 🤣) بلههههه؟
رفتم کنار مامانم و نشستم روی صندلی آشپزخونه سرمو گذاشتم رو دستام
مامان:چی شدی پرنسس
یونا:مامان من عادت ماهنمو شدم
مامان:عاه خدا بخیر کنه، (دليل حرف مامانم، چون در زمان پریودی بی اعصاب میشم زود رنج میشم و هیچی نمیخورم و خیلی دل درد دارم) پاشو برو لباساتو عوض کن بیا برات دمنوش و کیسه آب گرم میارم
رفتم اتاقم و لباسامو عوض کردم و دست و صورتمو شستم و رفتم روی تختم دراز کشیدم و پتو رو گرفتم روم سعی خودمو گرم بگیرم شاید آروم شد....
جیهوپ:سلام مامان
مامان:سلام پسرم خسته نباشی روزتون چطور بود
جیهوپ:ممنون مامان خوب بود، یونا کجا رفت
مامان:اتاقش
جیهوپ:اهان،میرم لباسمو عوض کنم
در اتاقم باز شد مامان با یه ليوان چندتا قرص و کیسه آب گرم امد یکم کمک کردم و بعد رفت که یکم استراحت کنم چشمام بستم داشتم خواب میرم که در اتاقم باز شد جیهوپ بود امد روی تخت کنارم دراز کشید
جیهوپ:خوبی
یونا:بهترم
پیشونیمو بوسید دستمو گرفت و با دست دیگش دلمو ماساژ میداد خواستم مخالفت کنم اما خیلی آروم کرد و دلم آروم شد هیچی نگفتم و چشمامو بستم که دیگه هیچی نفهمیدم و خواب رفتم
۱۰۸.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.