part3
#part3
مجید:
داخل اتاق دکتر شدم
دکتر-سلام اقای رضوی خوش اومدید
مجید-سلام خیلی ممنون
دکتر-بفرمایید
مجید-راستش یه سرماخردگی سادست
بدن درد و سردرد و گلومم یکمی
درد میکنه
و بدبختی اینکه پس فردا کنسرت دارم من صدام گرفته
دکتر-نگران نباشید
یه سرم براتون مینویسم با چندتا دارو
شربتم برای صداتون
مجید-یچیز دیگه دکتره
من چند وقتیه این دست چپ من چند
وقتیه خیلی یهویی درد بدی میگیره
جوری که نمیتونم چیزی تو دستم نگه دارم
بعد از چند دقیقه
بهتر میشه
دکتر-چند وقته یه چند روزیه
قبلا بعضی اوقات بود جدی نمیگرفتمش
عادی بود برام ولی الان واقعا خیلی بیشتر شده
دکتر-نگاش کنم
دکتر-یه عکس مینویسم
این و بندازین بعد بیاریدش
ببینیم چه مشکلی دارید
احساس گز گز هم کنی
مجید -نه زیاد
دکتر-حالا محض احتیاط یه
ازمایش خونم بدید
مجید-بله حتما
خیلی ممنون با اجازتون
دکتر-خواهش میکنم
خدانگهدار
مجید رفتم سرم زدم
بعدشم ازمایشات و عکس
رفتم خونه
نشتسم یکمی با تینا
فوتبال بازی کردم
بعدشم گرفتم خوابیدم..
روز کنسرت:
مجید-بچه ها استایلم خوبه
مسعود-عالیه
مجید-اوکی یه عکسمون نشه
مسعود-اوکی وایسا اینجا
مجید-وارد سالن شدم مثل همیشه
با دیدن
مردم حالم بهتر میشد مثل همیشه انرژی یا عالی
بود ترک اول که تموم شد
سرمو اوردم بالا و
باچیزی که دیدم
داشتم شاخ در میاوردم امکان نداره
#نقطه_تاریک_زندگیم
#مجید_رضوی
#رمان
مجید:
داخل اتاق دکتر شدم
دکتر-سلام اقای رضوی خوش اومدید
مجید-سلام خیلی ممنون
دکتر-بفرمایید
مجید-راستش یه سرماخردگی سادست
بدن درد و سردرد و گلومم یکمی
درد میکنه
و بدبختی اینکه پس فردا کنسرت دارم من صدام گرفته
دکتر-نگران نباشید
یه سرم براتون مینویسم با چندتا دارو
شربتم برای صداتون
مجید-یچیز دیگه دکتره
من چند وقتیه این دست چپ من چند
وقتیه خیلی یهویی درد بدی میگیره
جوری که نمیتونم چیزی تو دستم نگه دارم
بعد از چند دقیقه
بهتر میشه
دکتر-چند وقته یه چند روزیه
قبلا بعضی اوقات بود جدی نمیگرفتمش
عادی بود برام ولی الان واقعا خیلی بیشتر شده
دکتر-نگاش کنم
دکتر-یه عکس مینویسم
این و بندازین بعد بیاریدش
ببینیم چه مشکلی دارید
احساس گز گز هم کنی
مجید -نه زیاد
دکتر-حالا محض احتیاط یه
ازمایش خونم بدید
مجید-بله حتما
خیلی ممنون با اجازتون
دکتر-خواهش میکنم
خدانگهدار
مجید رفتم سرم زدم
بعدشم ازمایشات و عکس
رفتم خونه
نشتسم یکمی با تینا
فوتبال بازی کردم
بعدشم گرفتم خوابیدم..
روز کنسرت:
مجید-بچه ها استایلم خوبه
مسعود-عالیه
مجید-اوکی یه عکسمون نشه
مسعود-اوکی وایسا اینجا
مجید-وارد سالن شدم مثل همیشه
با دیدن
مردم حالم بهتر میشد مثل همیشه انرژی یا عالی
بود ترک اول که تموم شد
سرمو اوردم بالا و
باچیزی که دیدم
داشتم شاخ در میاوردم امکان نداره
#نقطه_تاریک_زندگیم
#مجید_رضوی
#رمان
۳.۹k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.