پسر عموی مغرور من~♡
پسر عموی مغرور من~♡
P15
رفتیم داخل که دیدم هرکی یه طرف داره حرف میزنه منو ته هم رفتیم یه طرف وایسادیم که ته گفت
ته:میدونی برای چی اینجاییم
ا.ت:نوچچ(کیوت)
ته:تو چرا اینقدر نازییی
و هردو خندیدیم
که ته گفت
ته:خب شغل اصلی منو بابات و کوک میدونی دیگه مافیایی
ا.ت:چیییی واقعا
ته:نمیدونستی
ا.ت:نههه واییییییییییی
ته:وای من الان چیکار کنم فکر کردم میدونی(نگرانی)
ا.ت:واییییییییییی چقدر من خوشبختمممم
ته:الان تو خوشحالیی
ا.ت:آره معلومه
ته:دختر تو واقعا عجیبی خب بهتره بهت بگم چرا اینجاییم قراره پدر بزرگت تورو وارث و جانشین خودش بکنه چون تو تک فرزندی و نمیخواد ارثشو به پسر عموت بده چون دوتا نوه داره و تورو میخواد انتخاب کنه
ا.ت:واتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت(باصدای بلند)(صدای موزیک بلنده کسی نشنید)
ته:وای دختر چیه مگه باید خوشحال باشی
ا.ت:خوشحال که هستم اما یهویی من تیکتاکرم کل جهان منو میشناسن
ته:خب بهتر
ا.ت:الان باید چیکار بکنم
ته:هیچی فقط باید تماشا کنی
ا.ت:اوکی
درحال صحبت با ته بودم که کوک با یه دختری وارو عمارت شد
واییییییییییی خدا چقدر کراشه ای کاش منو بجای اون دختره میآورد مگه من زشتم که منو نمیاره
به تهیونگ گفتم
ا.ت:تهیونگی بنظرت من زشتم
ته:این چه حرفیه میزنی تو خوشگل و جذاب ترین دختره جهان و کهکشان هستی که توی عمرم دیدم
ته:چرا این سوال رو پرسیدی؟
ا.ت:خب آخه چرا امم وللشش
ته:اوکییی
P15
رفتیم داخل که دیدم هرکی یه طرف داره حرف میزنه منو ته هم رفتیم یه طرف وایسادیم که ته گفت
ته:میدونی برای چی اینجاییم
ا.ت:نوچچ(کیوت)
ته:تو چرا اینقدر نازییی
و هردو خندیدیم
که ته گفت
ته:خب شغل اصلی منو بابات و کوک میدونی دیگه مافیایی
ا.ت:چیییی واقعا
ته:نمیدونستی
ا.ت:نههه واییییییییییی
ته:وای من الان چیکار کنم فکر کردم میدونی(نگرانی)
ا.ت:واییییییییییی چقدر من خوشبختمممم
ته:الان تو خوشحالیی
ا.ت:آره معلومه
ته:دختر تو واقعا عجیبی خب بهتره بهت بگم چرا اینجاییم قراره پدر بزرگت تورو وارث و جانشین خودش بکنه چون تو تک فرزندی و نمیخواد ارثشو به پسر عموت بده چون دوتا نوه داره و تورو میخواد انتخاب کنه
ا.ت:واتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت(باصدای بلند)(صدای موزیک بلنده کسی نشنید)
ته:وای دختر چیه مگه باید خوشحال باشی
ا.ت:خوشحال که هستم اما یهویی من تیکتاکرم کل جهان منو میشناسن
ته:خب بهتر
ا.ت:الان باید چیکار بکنم
ته:هیچی فقط باید تماشا کنی
ا.ت:اوکی
درحال صحبت با ته بودم که کوک با یه دختری وارو عمارت شد
واییییییییییی خدا چقدر کراشه ای کاش منو بجای اون دختره میآورد مگه من زشتم که منو نمیاره
به تهیونگ گفتم
ا.ت:تهیونگی بنظرت من زشتم
ته:این چه حرفیه میزنی تو خوشگل و جذاب ترین دختره جهان و کهکشان هستی که توی عمرم دیدم
ته:چرا این سوال رو پرسیدی؟
ا.ت:خب آخه چرا امم وللشش
ته:اوکییی
۱۴.۵k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.