زندگی با یک مافیا 🖤🙂
p11
به این فکر میکردم که من اگه عشقم به شوگا رو اعتراف کنم
چه چیزی در انتظارم هست یا تو این دوسال با دروغ زندگی میکردم ؟
ولی یه چیز که خیلی فکرم رو مشغول کرده ؟ چرا اون دوسال پیش من
رو از یتیم خونه نجات داد ؟ و کمکم کرد که مدل شم ؟
اصن چرا کمکم کرد ؟
ذهنم درگیر این جور سوال ها بود که نفهمیدم کی خوابم برد
( صبح )
اجوما : دخترم بیدار شو دخترم برات صبحانه آوردم
ات : نه مرسی نمیخوام
اجوما : دخترم از دیروز هیچی نخوردی این رو بخور
ات : چشم اجوما بذراش رو تخت میخورمش
اجوما : باشه
صبحانم رو روی تخت گذاشت پاشدم دست و صورتم رو شستم
ورفتم و صبحانم رو خوردم
خواستم از اتاق بیرون برم دیدم قفله
ایششششششش
( شوگا ویو )
امروز ساعت ۳ شب باید برم به مرحله ی دوم با اعضا
صبح پاشدم ساعت رو نگاه کردم ۳ ظهرررر
من چقدر خوابیدم رفتم ناهار خوردم و دوباره گرفتم دراز کشیدم
تهیونگ : نچ نچ نچ نچ
تهیونگ : جون عشقت در خطره بعد تو با خیال راحت گرفتی خوابیدی ؟
شوگا : اوهوم عشقم خودش با مسئله کنار میاد
جونگ کوک : هیچ آدمی مثل تو ریلکس نیست والا
شوگا : آقا ما تا ۳ شب هیچ کاری نداریم بذار یکم استراحت کنیم
شوگا : پولی باید یه نقشه بکشیم
هوپ : چی ؟
شوگا : از مراحلی که دونگ گو میگه هیچی در نمیاد اون هی مرحله اضافه میکنه پس
جونگ کوک : خوب ؟
شوگا : پس باید یه نقشه برای فرار ات بکشیم
شوگا : باید یاوری وارد عمارت دونگ گو شیم
خ
م
ا
ر
ی
بچه ها امروز تا شب یجایی هستم که دیگه نمیتونم فیک بزارم فردا دوتا پارت پشت سر هم میزارم . اوک ؟
برای پارت بعد :
لایک : ۵ تا
کامنت : ۶ تا
ببخشید کم بود فردا جبران میکنم
تا پارت بعد بای بای 🫶🏻❤️
به این فکر میکردم که من اگه عشقم به شوگا رو اعتراف کنم
چه چیزی در انتظارم هست یا تو این دوسال با دروغ زندگی میکردم ؟
ولی یه چیز که خیلی فکرم رو مشغول کرده ؟ چرا اون دوسال پیش من
رو از یتیم خونه نجات داد ؟ و کمکم کرد که مدل شم ؟
اصن چرا کمکم کرد ؟
ذهنم درگیر این جور سوال ها بود که نفهمیدم کی خوابم برد
( صبح )
اجوما : دخترم بیدار شو دخترم برات صبحانه آوردم
ات : نه مرسی نمیخوام
اجوما : دخترم از دیروز هیچی نخوردی این رو بخور
ات : چشم اجوما بذراش رو تخت میخورمش
اجوما : باشه
صبحانم رو روی تخت گذاشت پاشدم دست و صورتم رو شستم
ورفتم و صبحانم رو خوردم
خواستم از اتاق بیرون برم دیدم قفله
ایششششششش
( شوگا ویو )
امروز ساعت ۳ شب باید برم به مرحله ی دوم با اعضا
صبح پاشدم ساعت رو نگاه کردم ۳ ظهرررر
من چقدر خوابیدم رفتم ناهار خوردم و دوباره گرفتم دراز کشیدم
تهیونگ : نچ نچ نچ نچ
تهیونگ : جون عشقت در خطره بعد تو با خیال راحت گرفتی خوابیدی ؟
شوگا : اوهوم عشقم خودش با مسئله کنار میاد
جونگ کوک : هیچ آدمی مثل تو ریلکس نیست والا
شوگا : آقا ما تا ۳ شب هیچ کاری نداریم بذار یکم استراحت کنیم
شوگا : پولی باید یه نقشه بکشیم
هوپ : چی ؟
شوگا : از مراحلی که دونگ گو میگه هیچی در نمیاد اون هی مرحله اضافه میکنه پس
جونگ کوک : خوب ؟
شوگا : پس باید یه نقشه برای فرار ات بکشیم
شوگا : باید یاوری وارد عمارت دونگ گو شیم
خ
م
ا
ر
ی
بچه ها امروز تا شب یجایی هستم که دیگه نمیتونم فیک بزارم فردا دوتا پارت پشت سر هم میزارم . اوک ؟
برای پارت بعد :
لایک : ۵ تا
کامنت : ۶ تا
ببخشید کم بود فردا جبران میکنم
تا پارت بعد بای بای 🫶🏻❤️
۶.۱k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.