You didn't tell me the truth
You didn't tell me the truth
Part¹⁰
•اتاق وی ای پی بار ملاقات جئون و سوکبین•
(ات بیرونه)
سوکبین:جیون فکر کردی نمیدونم ب ام مامور میفرستی منو بپاد؟
جیون:همچین کاری نکردم
سوکبین:ات شی بیا داخل
با ورود ات جئون از خود بی خود شد
•فلش بک•
جئون با رفتن ات همون جئون قبلی نبود زیاد مثل قبل صمیمانه رفتار نمیکرد و بد رفتاری هم میکرد متوجه شده بود به ات وابسته شده ولی خب چیکار میکرد ماموریتی بود که خود جئون اونو فرستاده بود و قرار بود تا وقتی اطلاعات کامل بشه اونجا بمونه یعنی مدت زیاد
•پایان فلش بک•
ات:اووو آقای جئون روز بخیر شما آقای بین رو میشناسین؟(چشمک)
کوک:اووو ات خوشحالم اینجا میبینمت چند وقت بود شرکت نیامده بودی نگران شدم
ات:مگه نامه استعلام ندیدین الان پبش آقای بین هستم
سوکبین:منم خر ات شی میدونی کار اصلی جئون چیه اون مافیاس
ات:میدونم
سوکبین: پس برای جاسوسی منو میکنی؟
ات:دوست دارم و بعد با داد جئون هرچی سرباز بود وارد اتاق شد و سوکبین رو گرفتن ذهن سوک بین فقط یه کلمه داخلش بود انتقام و انتقام و خب همه چیز درست پیش رفت ات با کوک سوار ون شد و به سمت عمارت راه افتادن در طی راه آت به قدری خسته بود که خوابش برده بود و کوک هم فکرش مشغول بود و مشغول سوکبین نبود بلکه مشغول ات بود اون جدیدا حس میکرد ات از یه کارمند یا حالا ته تهش سه دوست بیشتره و خب معلوم نبود چه اتفاقی میخواد بیفته مس نگران بود
•سه روز بعد عمارت جئون•
ات از سه روز قبل خوب استراحت میکرد و جئون هم فقط سعی داشت از سوکبین حرف بکشه
ات و کوک هردو توی اتاق پذیرایی نشسته بودن که صدای زنگ اومد و بعد از باز شدن در ات متعجب و کوک خوشحال شد
سومین بود ات دوید و بغلش کرد بعد از اینکه ات از سر و کولش سومین پایین اومد سومین با جئون دست داد و نشستن اما خب همیشه همه چیز خوب پیش نمیره! گوشی کوک زنگ میخورد
کوک:ناشناس میزارم رو بلند گو
د.س(دستیار سوکبین):به آقای جئون چطوری ببینم سوکبین ما که بیقراری نمیکنه
کوک:کارتو بگو
د.س:میگم این دختره شینبی خیلی خوشگله برای کارام خیلی مناسبه
سومین با شنیدن اسم شینبی ترس ورش داشت شینبی و سومین از قبل همو میشناختن و صمیمی بودن ولی جا نماند که یه کوچولو هم به هم حس....به تو چه اصن ای وای ببخشید خودم حلش میکنم🤡
کوک:اونو چیکار داری
د.س:اووووعجله نکن سوکبین بده شینبی پس بگیر
کوک:کجا؟
ات:کوک باید نقشه بکشیم اون الان گروگانه...
*end*
به نظرتون چی میشه؟
نظر بدید💖
Part¹⁰
•اتاق وی ای پی بار ملاقات جئون و سوکبین•
(ات بیرونه)
سوکبین:جیون فکر کردی نمیدونم ب ام مامور میفرستی منو بپاد؟
جیون:همچین کاری نکردم
سوکبین:ات شی بیا داخل
با ورود ات جئون از خود بی خود شد
•فلش بک•
جئون با رفتن ات همون جئون قبلی نبود زیاد مثل قبل صمیمانه رفتار نمیکرد و بد رفتاری هم میکرد متوجه شده بود به ات وابسته شده ولی خب چیکار میکرد ماموریتی بود که خود جئون اونو فرستاده بود و قرار بود تا وقتی اطلاعات کامل بشه اونجا بمونه یعنی مدت زیاد
•پایان فلش بک•
ات:اووو آقای جئون روز بخیر شما آقای بین رو میشناسین؟(چشمک)
کوک:اووو ات خوشحالم اینجا میبینمت چند وقت بود شرکت نیامده بودی نگران شدم
ات:مگه نامه استعلام ندیدین الان پبش آقای بین هستم
سوکبین:منم خر ات شی میدونی کار اصلی جئون چیه اون مافیاس
ات:میدونم
سوکبین: پس برای جاسوسی منو میکنی؟
ات:دوست دارم و بعد با داد جئون هرچی سرباز بود وارد اتاق شد و سوکبین رو گرفتن ذهن سوک بین فقط یه کلمه داخلش بود انتقام و انتقام و خب همه چیز درست پیش رفت ات با کوک سوار ون شد و به سمت عمارت راه افتادن در طی راه آت به قدری خسته بود که خوابش برده بود و کوک هم فکرش مشغول بود و مشغول سوکبین نبود بلکه مشغول ات بود اون جدیدا حس میکرد ات از یه کارمند یا حالا ته تهش سه دوست بیشتره و خب معلوم نبود چه اتفاقی میخواد بیفته مس نگران بود
•سه روز بعد عمارت جئون•
ات از سه روز قبل خوب استراحت میکرد و جئون هم فقط سعی داشت از سوکبین حرف بکشه
ات و کوک هردو توی اتاق پذیرایی نشسته بودن که صدای زنگ اومد و بعد از باز شدن در ات متعجب و کوک خوشحال شد
سومین بود ات دوید و بغلش کرد بعد از اینکه ات از سر و کولش سومین پایین اومد سومین با جئون دست داد و نشستن اما خب همیشه همه چیز خوب پیش نمیره! گوشی کوک زنگ میخورد
کوک:ناشناس میزارم رو بلند گو
د.س(دستیار سوکبین):به آقای جئون چطوری ببینم سوکبین ما که بیقراری نمیکنه
کوک:کارتو بگو
د.س:میگم این دختره شینبی خیلی خوشگله برای کارام خیلی مناسبه
سومین با شنیدن اسم شینبی ترس ورش داشت شینبی و سومین از قبل همو میشناختن و صمیمی بودن ولی جا نماند که یه کوچولو هم به هم حس....به تو چه اصن ای وای ببخشید خودم حلش میکنم🤡
کوک:اونو چیکار داری
د.س:اووووعجله نکن سوکبین بده شینبی پس بگیر
کوک:کجا؟
ات:کوک باید نقشه بکشیم اون الان گروگانه...
*end*
به نظرتون چی میشه؟
نظر بدید💖
۵.۲k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.