نقطه تاریک عشقمون پارت²

جیمین
وقتی گفت قبوله خیلی خوشحال شدم امدم تا برم اون سانا عوضی سرو کلش پیدا شد
سانا:سلام ددی
جیمین:ببین من ددی تو نیستم
سانا:باش ولی اون دختره کی بود
جیمین:اون پرستار مامانته بعدشم در اینده میشه ملکه ای خونه
هلیا
رفتم حموم بعد 10 مین امدم جیمین گفتش برام لباس میزاره امدم بیرون که دیدم لباسه انقدر بازه که روم نمیشه بپوشمش
هلیا:اقای پارک
جیمین:امدم هلیا
سانا:*ادای هلیا رو در اورد*
*جیمین رفت پیش هلیا*
جیمین:جونم چیزی شده
هلیا:اممم خب اقای پارک این لباسه خیلی بازه(اسلاید²)
جیمین:نگران نباش تو میتونی با من راحت باشی خوشگل من انقدر هم رسمی نباش
هلیا:باش فقط
جیمین:فقط میتونی بهم عشقم بگی
هلیا:عشقم اگه میشه بخواب خوشگل
جیمین:چشم
هلیا😂😂
جیمین
رفته تا لباس عوض کنه
هلیا:عشقم میشه بری بیرون
جیمین:نه نمیشه
هلیا:هوووووف باش
هلیا لباسشو عوض کرد امد رو تخت پیشم دراز کشید منم از پشت بغلش کردم و یه مک از لبش گرفتم
هلیا:امممم من میخوام یچیزی رو بهت بگم
جیمین:بگو عشقم
هلیا:امممم خب جیمین شی من خب من
جیمین:تو چی
هلیا:من عاشق تو شدم
جیمین:واقعا*با ذوق*
هلیا:اره
جیمین:من از اولین روز عاشقتم
هلیا:😂😂
جیمین:😂😂
صب
.....


━━━━━━♡✨🪐♥♡━━━━━━
خماری😂
حمایت یادتون نره(:
شرط برای پارت ³: 14 لایک 11 کامنت
ساعت 11 بازم میزارم
جیهوپ هم ساعت 10
ماه سفید هم ساعت 12
تاریکی شب ساعت 1