-My Lucifer-³⁴
My Lucifer
Part:³⁴
____________
_ا/ت ویو_
صبح با بدن درد و سردرد شدید از خواب بیدار شدم دیدم داخل اتاق خودم نیستم که بایاد آوری دیشب بازم زدم زیره گریه که صدای در اومد و یکی درو باز کرد یه خانوم مسن بود که بهش میمود مهربون باشه بالبخند اومد داخل و گفت
خانم عه:دخترم بیا اینارو بخور
+:نه ممنون خانم میل ندارم
خانم عه:نمیشه باید بخوری(باکلی اسرار بلاخره خورد)عا آفرییین
خب دختر از این به بعد بامن راحت باش هرچی دوست داشتی صدام کن
+:میشه صداتون کنم مادربزرگ یا بعضی وقتا آجوما چون مثل مادر بزرگم مهربون هستید
خانم عه :آره دخترم چرا که نه،ببین الان هم یکم به خودت برس ببین از بس گریه کردی زیره چشمت سیاه شده
+:چشم آجوما
آجوما:آفرین🙂
اینو گفت و رفت پر هم قفل کرد چون اون بهش گفته بود
ا/ت بعد از رفتن آجوما از روی زمین بلند سد و رفتم رو تخت دونفره شیک کنارش دراز کشید و تصمیم گرفت به چرت بزنه که همین یه چرت تبدیل شد به چند ساعت
بعد چند ساعت از خواب بیدار شدم یه حموم بایه دسشویی داخل اتاق بود پتو رو کنار زدم و پاشدم عین چی آروم داشتم میرفتم و چشام بخاطر اینکه تازه از خواب بیدار شدم خوب نمیدیدن که سرم خورد تو دیوار و افتادم از جام بلند سدم و رفتم تو دسشوویی کارام کردم اومدم بیرون رفتم یه حموم بعد از حموم دیدم یه کمد داخل اتاق هست بازش کردم دیدم چندتا لباس خواب فوق العاده باز بایه چندتا لباس باز با هودی و لباس زیر و شلوار خونگی هست یه یه هودی و شلوار برداشتم پوشیدم و رفتم رو تخت یکم اینور اونور نگاه کردم دیدم داجل ی کشو چند جلد کتاب هست یکیش برداشتم و خوندم دیدم یکی درو باز کرد آجوما بود گفت که بیام پایین منم کتاب رو کنار گذاشتم و رفتم پایین
آجوما:دخترم تو باید از الان بشی خدمتکار این عمارت
+:واااات
آجوما:آروم دخترم هنوز حرفم تموم نشده
+:چشم
آجوما:خب باید قوانین رو رعایت کنی وگرنه برات بد میشه حالا قوانین
1=زیره حرف ارباب حرف نمیزنی
2=هیچ وقت نباید از دستورات سرپیچی کنی
هرکار گفت انجام میدی
و همیشه باید ارباب صداش کنی
+:دیگه؟
آجوما:همینا
+:آهان
آجوما:دخترم برو تو اتاقت بعد به لباس هست مخصوص خدمت کار ها اون رو بپوش و بیا
+:چشم
پوففف کارم به کجا کشیده ایششش باید این چندش رو ارباب صدا کنم خشگله ها اما به جونگکوکی من نمیرسه
Part:³⁴
____________
_ا/ت ویو_
صبح با بدن درد و سردرد شدید از خواب بیدار شدم دیدم داخل اتاق خودم نیستم که بایاد آوری دیشب بازم زدم زیره گریه که صدای در اومد و یکی درو باز کرد یه خانوم مسن بود که بهش میمود مهربون باشه بالبخند اومد داخل و گفت
خانم عه:دخترم بیا اینارو بخور
+:نه ممنون خانم میل ندارم
خانم عه:نمیشه باید بخوری(باکلی اسرار بلاخره خورد)عا آفرییین
خب دختر از این به بعد بامن راحت باش هرچی دوست داشتی صدام کن
+:میشه صداتون کنم مادربزرگ یا بعضی وقتا آجوما چون مثل مادر بزرگم مهربون هستید
خانم عه :آره دخترم چرا که نه،ببین الان هم یکم به خودت برس ببین از بس گریه کردی زیره چشمت سیاه شده
+:چشم آجوما
آجوما:آفرین🙂
اینو گفت و رفت پر هم قفل کرد چون اون بهش گفته بود
ا/ت بعد از رفتن آجوما از روی زمین بلند سد و رفتم رو تخت دونفره شیک کنارش دراز کشید و تصمیم گرفت به چرت بزنه که همین یه چرت تبدیل شد به چند ساعت
بعد چند ساعت از خواب بیدار شدم یه حموم بایه دسشویی داخل اتاق بود پتو رو کنار زدم و پاشدم عین چی آروم داشتم میرفتم و چشام بخاطر اینکه تازه از خواب بیدار شدم خوب نمیدیدن که سرم خورد تو دیوار و افتادم از جام بلند سدم و رفتم تو دسشوویی کارام کردم اومدم بیرون رفتم یه حموم بعد از حموم دیدم یه کمد داخل اتاق هست بازش کردم دیدم چندتا لباس خواب فوق العاده باز بایه چندتا لباس باز با هودی و لباس زیر و شلوار خونگی هست یه یه هودی و شلوار برداشتم پوشیدم و رفتم رو تخت یکم اینور اونور نگاه کردم دیدم داجل ی کشو چند جلد کتاب هست یکیش برداشتم و خوندم دیدم یکی درو باز کرد آجوما بود گفت که بیام پایین منم کتاب رو کنار گذاشتم و رفتم پایین
آجوما:دخترم تو باید از الان بشی خدمتکار این عمارت
+:واااات
آجوما:آروم دخترم هنوز حرفم تموم نشده
+:چشم
آجوما:خب باید قوانین رو رعایت کنی وگرنه برات بد میشه حالا قوانین
1=زیره حرف ارباب حرف نمیزنی
2=هیچ وقت نباید از دستورات سرپیچی کنی
هرکار گفت انجام میدی
و همیشه باید ارباب صداش کنی
+:دیگه؟
آجوما:همینا
+:آهان
آجوما:دخترم برو تو اتاقت بعد به لباس هست مخصوص خدمت کار ها اون رو بپوش و بیا
+:چشم
پوففف کارم به کجا کشیده ایششش باید این چندش رو ارباب صدا کنم خشگله ها اما به جونگکوکی من نمیرسه
۷.۴k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.