روانی عاشق
که یهو
=خانم دکتر میخوای برین داخل
+نه برای امروز کافیه (لرزه)
_حالا بودی عروسک
+نه باید برم
بعد زود از ون جا دور شدم خیلی ترسیده بودم که گوشیم زنگ خورد ون جونز عوضی بود
÷سلام خانم لی بیمار و دیدی
+بله دارم برمیگردم
÷چرا برمیگردی
+اخه مردیکه به تو چه (اروم)
÷چیزی گفتی
+نه فقط یه پیزی جا گذاشتم
÷باشه ولی زودبرگرد
+باشه خداحافظ
زود رفتم تو اتاقم این جا یکم شکلات داشتم زود یکی خوردم باید میرفتم پیشش خارج شدم رفتم به سمت زندان
=خانم دکتر میخواید برید داخل
+بله میشه درو باز کنید
=حتما بفرمایید
وقتی رفتیم داخل بهم نگاه کرد خیلی ترسیده بودم
_پس ومدی عروسکم
=خانم میخواید این جا بمونم
+نه فقط میشه زنجیره ها رو باز کنی
=باشه فقط اگه چیزیشود منو صدا کنید
+باشه
نگهبان زنجیره ها رو باز کرد و رفت بیرون وقتی رفت بیرون پسره داشت میومد سمتم
_بلاخره تنها شودیم عروسکم
+میشه بهم نگی عروسک
_چرا عروسکم بهت میاد
+میشه بگی چرا ون ادما رو کوشتی
_چون دلم میخواست
+اما انسان بودن نباید ون کارو میکردی (ترس)
_هنوزم ازم میترسیعروسکم
+خو..ب راستش ا..ره
وقتی این و گفتم داشت میومد نزدیکم منم میرفتم عقب که به دیوار خوردم
_نیاز نیست ازم بترسی عروسک من اذیتت نمیکنم البته تا وقتی که منو ناراحت نکنی باشه
+باش...ه
داشت نزدیکم میشود که
+نگهبان (داد)
که ازم فاصله گرفت
=بله خانم
+من دیگه میرم (ارزه)
=باشه پس من دستاش رو میبندم
+نه میشه دستاش رو باز بزاری
=نمیشه خانم
+نگران نباش کاری نمیکنه اگه هم کرد با من
=باشه
+ممنونم
=اگه مخواید برید من همراهیتون میکنم
+باشه ولی میشه بیرون منتظر بمونی میخوام یه چیزی بهش بگم
=باشه
+خوب اقای کیم من باید برم پس لطفا نگهبانا رو اذیت نکن
_بهم نگو اقای کیم بهم بگو تهیونگ باشه بعدشم اگه تو بخوای اذیتشون نمیکنم باشه عروسکم
+باشه اق...تهیونگ
_افرین حالا بگو ببینم چرا گفتی دستام رو باز بزارن
+چون دستات کبود میشن بعدشم تو زیاد ترسناک نیستی
_الان تو نگران من شودی یعنی دیگه ازم نمیترسی
+یه جورای(خنده)
_خیلی قشنگ میخندی عروسک
+خوب من باید برم
_باشه خدافظ عروسک
+خدافظ تهیونگ
+نگهبان من میرم
=باشه خانم
وقتی رفتم بیرون به کارام رسیدگی کردم و رفتم خونه چون خونمون نزدیک بود یک دقیقه میرسیدیم برای همین پیاده رفتم وقتی رسیدم بوی خیلی خوبی از خونه میومد
×بلاخره ومدی
+اره هانا خانم ببینم چی درست کردی
×دوکبوکی و کیمچی
+میدونستی تو بهترین دوست دنیایی
×اره میدونم حالا برو لباست رو عوض کن بیا غذا بخور
+چشم فرمانده 🫡
رفتم توی اتاقم لباشم رو عوض کردم رفتیم غذا خوردم بعد رفتیم فیلم دیدیم ساعت نزدیک ۱ بود
+پاشو بخواب
×باشه خانم
+برو دیگه
×باشه باشه رفتم
رفتم که بخوابم ولی خوابم نمیومد برای همین تصمیم گرفتم برم تهیونگ رو ببینم لباسپوشیدم و رفتم به سمت زندان رفتم داخل
=سلام خانم کاری داشتین
+نه ولی ومدم ببینمش میتونم برم داخل
_بله ولی خوابیدن
+اشکالی نداره زود میام بیرون
=باشه
رفتم داخل دیدم روی تخت خوابیده خیلی تو خواب جذاب بود البته همیشه جذابه وای خدا دارم چی میگم رفتم کنار تختش نشستم موهاش رو داستم از صورتش بر میداستم که یهو دسمت رو گرفت و گفت.......
=خانم دکتر میخوای برین داخل
+نه برای امروز کافیه (لرزه)
_حالا بودی عروسک
+نه باید برم
بعد زود از ون جا دور شدم خیلی ترسیده بودم که گوشیم زنگ خورد ون جونز عوضی بود
÷سلام خانم لی بیمار و دیدی
+بله دارم برمیگردم
÷چرا برمیگردی
+اخه مردیکه به تو چه (اروم)
÷چیزی گفتی
+نه فقط یه پیزی جا گذاشتم
÷باشه ولی زودبرگرد
+باشه خداحافظ
زود رفتم تو اتاقم این جا یکم شکلات داشتم زود یکی خوردم باید میرفتم پیشش خارج شدم رفتم به سمت زندان
=خانم دکتر میخواید برید داخل
+بله میشه درو باز کنید
=حتما بفرمایید
وقتی رفتیم داخل بهم نگاه کرد خیلی ترسیده بودم
_پس ومدی عروسکم
=خانم میخواید این جا بمونم
+نه فقط میشه زنجیره ها رو باز کنی
=باشه فقط اگه چیزیشود منو صدا کنید
+باشه
نگهبان زنجیره ها رو باز کرد و رفت بیرون وقتی رفت بیرون پسره داشت میومد سمتم
_بلاخره تنها شودیم عروسکم
+میشه بهم نگی عروسک
_چرا عروسکم بهت میاد
+میشه بگی چرا ون ادما رو کوشتی
_چون دلم میخواست
+اما انسان بودن نباید ون کارو میکردی (ترس)
_هنوزم ازم میترسیعروسکم
+خو..ب راستش ا..ره
وقتی این و گفتم داشت میومد نزدیکم منم میرفتم عقب که به دیوار خوردم
_نیاز نیست ازم بترسی عروسک من اذیتت نمیکنم البته تا وقتی که منو ناراحت نکنی باشه
+باش...ه
داشت نزدیکم میشود که
+نگهبان (داد)
که ازم فاصله گرفت
=بله خانم
+من دیگه میرم (ارزه)
=باشه پس من دستاش رو میبندم
+نه میشه دستاش رو باز بزاری
=نمیشه خانم
+نگران نباش کاری نمیکنه اگه هم کرد با من
=باشه
+ممنونم
=اگه مخواید برید من همراهیتون میکنم
+باشه ولی میشه بیرون منتظر بمونی میخوام یه چیزی بهش بگم
=باشه
+خوب اقای کیم من باید برم پس لطفا نگهبانا رو اذیت نکن
_بهم نگو اقای کیم بهم بگو تهیونگ باشه بعدشم اگه تو بخوای اذیتشون نمیکنم باشه عروسکم
+باشه اق...تهیونگ
_افرین حالا بگو ببینم چرا گفتی دستام رو باز بزارن
+چون دستات کبود میشن بعدشم تو زیاد ترسناک نیستی
_الان تو نگران من شودی یعنی دیگه ازم نمیترسی
+یه جورای(خنده)
_خیلی قشنگ میخندی عروسک
+خوب من باید برم
_باشه خدافظ عروسک
+خدافظ تهیونگ
+نگهبان من میرم
=باشه خانم
وقتی رفتم بیرون به کارام رسیدگی کردم و رفتم خونه چون خونمون نزدیک بود یک دقیقه میرسیدیم برای همین پیاده رفتم وقتی رسیدم بوی خیلی خوبی از خونه میومد
×بلاخره ومدی
+اره هانا خانم ببینم چی درست کردی
×دوکبوکی و کیمچی
+میدونستی تو بهترین دوست دنیایی
×اره میدونم حالا برو لباست رو عوض کن بیا غذا بخور
+چشم فرمانده 🫡
رفتم توی اتاقم لباشم رو عوض کردم رفتیم غذا خوردم بعد رفتیم فیلم دیدیم ساعت نزدیک ۱ بود
+پاشو بخواب
×باشه خانم
+برو دیگه
×باشه باشه رفتم
رفتم که بخوابم ولی خوابم نمیومد برای همین تصمیم گرفتم برم تهیونگ رو ببینم لباسپوشیدم و رفتم به سمت زندان رفتم داخل
=سلام خانم کاری داشتین
+نه ولی ومدم ببینمش میتونم برم داخل
_بله ولی خوابیدن
+اشکالی نداره زود میام بیرون
=باشه
رفتم داخل دیدم روی تخت خوابیده خیلی تو خواب جذاب بود البته همیشه جذابه وای خدا دارم چی میگم رفتم کنار تختش نشستم موهاش رو داستم از صورتش بر میداستم که یهو دسمت رو گرفت و گفت.......
۴.۰k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.