Aiko part two
یه شب عادی که داشتم از سر کار برمی گشتم ،
یه پسری با موهای بلند ، ابروهای کشیده قد بلند
دم در خونم وایساده .از ترسم جلو نرفنم ،
اون بلند داد زد : من از کازاتورا خبر دارم :)
ینی کیه که از کازاتورا خبر داره ؟ باجی سا..سان ؟
نمیدونم چرا ولی یه مدت کوتاهی بیهوش بودم .
چشممو وا کردم تو یه مخفیگاه بودم و قلبم تند
تند میزد .
کازاتورا : سلام [ با لبخند ]
من : سکوت * ک ...کازاتورا
تا اومدم یه سیلی بهش بزنم دستمو کرفت و
گفت : هیچوقت دست رو بزرگترت بلند نکن .
من : کازاتورا بیا برگرد خونه . بهت قول میدم
اونجا بهت سخت نمیگذره
کازاتورا :من میخوام همینجا بمونم . تو برو
به فکر خودت باش :)
من : این حرف آخرته ؟
کازاتورا : آره
یه پسری با موهای بلند ، ابروهای کشیده قد بلند
دم در خونم وایساده .از ترسم جلو نرفنم ،
اون بلند داد زد : من از کازاتورا خبر دارم :)
ینی کیه که از کازاتورا خبر داره ؟ باجی سا..سان ؟
نمیدونم چرا ولی یه مدت کوتاهی بیهوش بودم .
چشممو وا کردم تو یه مخفیگاه بودم و قلبم تند
تند میزد .
کازاتورا : سلام [ با لبخند ]
من : سکوت * ک ...کازاتورا
تا اومدم یه سیلی بهش بزنم دستمو کرفت و
گفت : هیچوقت دست رو بزرگترت بلند نکن .
من : کازاتورا بیا برگرد خونه . بهت قول میدم
اونجا بهت سخت نمیگذره
کازاتورا :من میخوام همینجا بمونم . تو برو
به فکر خودت باش :)
من : این حرف آخرته ؟
کازاتورا : آره
۳.۶k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.