(Part.9)
جانکوک*ویو
با وون مجسمه ی کوچیک سنگی.
زدم به سر جیمین.
الان چه غلتی بکنم.
ا/ت*ویو
دوست کوک یعنی جیمین.
بهم پیام داد برم خونش گفت.
کوک هم اونجاست.
الان جلوی درشون هستم.
دارم میرم داخل عمارت.
از پله ها دارم میر بالا.
کوک*ویو.
من الان به آمبولانس زنگ بزنم.
که میرم زندان.
اگه نزنم هم میمیره یعنی.
چیکار کنم.
ا/ت* ویو.
رسیدم.
خیلی سوکوت بود.
یهو کوک رو دیدم.
اونم من و با تعجب.
دید.
گفت
کوک:ا/ت.
ا/ت:جانکوک.
کوک:..............
ا/ت:اون جیمین نیست روی زمین هستش تو زدیش.
کوک:ا/ت کمکم کن.
ا/ت:کار تو هست این و بگو.
کوک:اره کار منه ولی از قصد نبود اصلا.
ا/ت:تو توقع داری بهت کمک کنم اره.
کوک: ا/ت الان میمیره بهم کمک کن.
ا/ت:الان اگه کمکت کنم بخاطر دوستت هست ولی مطمئن باش اذت فاصله میگیرم و دیگه من و تو باهم دوست پسر و دختر نیستیم.
کوک:نگو ا/ت
ادامه دارد.
شرط:
لایک:20
فالور:149
با وون مجسمه ی کوچیک سنگی.
زدم به سر جیمین.
الان چه غلتی بکنم.
ا/ت*ویو
دوست کوک یعنی جیمین.
بهم پیام داد برم خونش گفت.
کوک هم اونجاست.
الان جلوی درشون هستم.
دارم میرم داخل عمارت.
از پله ها دارم میر بالا.
کوک*ویو.
من الان به آمبولانس زنگ بزنم.
که میرم زندان.
اگه نزنم هم میمیره یعنی.
چیکار کنم.
ا/ت* ویو.
رسیدم.
خیلی سوکوت بود.
یهو کوک رو دیدم.
اونم من و با تعجب.
دید.
گفت
کوک:ا/ت.
ا/ت:جانکوک.
کوک:..............
ا/ت:اون جیمین نیست روی زمین هستش تو زدیش.
کوک:ا/ت کمکم کن.
ا/ت:کار تو هست این و بگو.
کوک:اره کار منه ولی از قصد نبود اصلا.
ا/ت:تو توقع داری بهت کمک کنم اره.
کوک: ا/ت الان میمیره بهم کمک کن.
ا/ت:الان اگه کمکت کنم بخاطر دوستت هست ولی مطمئن باش اذت فاصله میگیرم و دیگه من و تو باهم دوست پسر و دختر نیستیم.
کوک:نگو ا/ت
ادامه دارد.
شرط:
لایک:20
فالور:149
۲۵.۶k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.