پارت ۱۱

و رفتم سواره
ماشین اون مرد گنده ها شدم بعد چند دقیقه رسیدیم در باز شد کوک بود گفت
_به خونه خوش اومدی پرنسس کوچولو
+چرا آوردیم اینجا
_اوم اشکالی داری زنمو بیارم تو خونه خودش
+زن چیه باو ما از هم جدا شدیم قانونا دو تا غریبه ایم ولم کن وگرنه زنگ میزنم پلیس
_(برگه ازدواج رو نشون میده) اوم پس این چیه لیب انگار زیاد حواست نبوده بخونی باید چی هارو امضا کنی نه من بجاش بودم از شرکت اخراجی میکردم
+چچجو...ریی. همچی...ن کاری ک..ردی
_برا من به دست آوردند کاری نداره که هر جا بری پیدات میکنم
+جونگکوک ولم کن چیمیگی واسه خودت تو خیانت کردی بهم بعد هنوز ولم نمی کنی من همه ی حسمو وقتی اون عکسارو دیدم از بین رفت نه تنها حسم نسبت بهت از بین رفت بلکه همشون تدیبل به نفرت شد فک می کنی با این کارا میتونی همه چیو عین قبل کنی؟
_هانا یه فرصت بهم بده لطفا
+متاسفم حتی اگه به زبون هم ببخشمت هیچوقت نمیتونم تو قلبم عین قبل عاشقت باشم
_به هر حال تو اینجا میمونی فهمیدی(داد)