امیلی رو هم رسوندنو رفتن خونه
امیلی رو هم رسوندنو رفتن خونه
سوزومه: الن
الن: بله خانوم
سوزومه: شام امده شد بیدارم کن
الن: چشم
سوزومه رفت داخل اتقاق و بعد یه دوش ده مینی گرفتو خوابید بعد دوساعت آلِن بیدارش کردو با شستن دستو صورتش رفت سر میز جنیور هنوز نیومده بود پایین تا اومدن جنیور، سوزومه گوشیش رو چک کرد دید تو گروه چتشون امیلی پیام داده
امیلی: لوکیشن بار رو میفرستم ساعت 10 اونجاباشید
سوزومه: اوکی
لیلی: سوزی دیر نکنی ها
سوزومه: اگه دیر کردم شما برید داخل منم داخل پیداتون میکنم
امیلی: اوکی👌
ویو سوزومه
داشتم با دخترا چت میکردم که پیام اومد باز کردم دیدم دنیل.... پرام این چی میخواد
دنیل: سلام بیبی برای قرار اولمون کجابریم
حالا من به این چی بگم خدا....... اوم دعوتش کنم برای بار ... اره خیلی خوبه اینجوری دخترا هم سوپرایز میشن
سوزومه: سلام مشب بادخترا میریم افتتاحیه بار میتونی بیای
دنیل: اوم لوکیشن بفرست میام
سوزومه: ساعت ده میبینمت
دنیل: اوکی بیب
گوشی رو گذاشتم روی میز جنیور هنوزم نیومده بود رفتم بالا در اتفاق رو زدم وارد اتاقش شدم داشت با لبتاب کار میکرد
سوزومه: مگه الن نگفته غذا حاضر
جنیور: احتمالا یادش رفته...... اومدم
سوزومه: اوم
رفتم پایین چند مین بعد اومد پایین نشست سر میز
سوزومه: راستی جنیور مشب دیر میام خونه قرار با دخترا برم بیرون گفتم نگران نباشی
جنیور: اوکی ولی خیلی دیر نکن فردا باید بری دبیرستان
سوزومه: چشم
جنیور: ری هم هست
سوزومه: نه گفت شرکت کار داره
جنیور: وات الان سه تا دختر تنهایی میخوایید برید خوشگذرونی
سوزومه: دنیل هم هست
جنیور: شت الان چه فرقی کرد میخوای با اون لاشی بری بیرون
سوزومه: اون لاشی دوست پسرمع بهش اعتماد دارم
جنیور: برو بینیم بابا تو یه روز نیست باهاشی
سوزومه: الن
الن: بله خانوم
سوزومه: شام امده شد بیدارم کن
الن: چشم
سوزومه رفت داخل اتقاق و بعد یه دوش ده مینی گرفتو خوابید بعد دوساعت آلِن بیدارش کردو با شستن دستو صورتش رفت سر میز جنیور هنوز نیومده بود پایین تا اومدن جنیور، سوزومه گوشیش رو چک کرد دید تو گروه چتشون امیلی پیام داده
امیلی: لوکیشن بار رو میفرستم ساعت 10 اونجاباشید
سوزومه: اوکی
لیلی: سوزی دیر نکنی ها
سوزومه: اگه دیر کردم شما برید داخل منم داخل پیداتون میکنم
امیلی: اوکی👌
ویو سوزومه
داشتم با دخترا چت میکردم که پیام اومد باز کردم دیدم دنیل.... پرام این چی میخواد
دنیل: سلام بیبی برای قرار اولمون کجابریم
حالا من به این چی بگم خدا....... اوم دعوتش کنم برای بار ... اره خیلی خوبه اینجوری دخترا هم سوپرایز میشن
سوزومه: سلام مشب بادخترا میریم افتتاحیه بار میتونی بیای
دنیل: اوم لوکیشن بفرست میام
سوزومه: ساعت ده میبینمت
دنیل: اوکی بیب
گوشی رو گذاشتم روی میز جنیور هنوزم نیومده بود رفتم بالا در اتفاق رو زدم وارد اتاقش شدم داشت با لبتاب کار میکرد
سوزومه: مگه الن نگفته غذا حاضر
جنیور: احتمالا یادش رفته...... اومدم
سوزومه: اوم
رفتم پایین چند مین بعد اومد پایین نشست سر میز
سوزومه: راستی جنیور مشب دیر میام خونه قرار با دخترا برم بیرون گفتم نگران نباشی
جنیور: اوکی ولی خیلی دیر نکن فردا باید بری دبیرستان
سوزومه: چشم
جنیور: ری هم هست
سوزومه: نه گفت شرکت کار داره
جنیور: وات الان سه تا دختر تنهایی میخوایید برید خوشگذرونی
سوزومه: دنیل هم هست
جنیور: شت الان چه فرقی کرد میخوای با اون لاشی بری بیرون
سوزومه: اون لاشی دوست پسرمع بهش اعتماد دارم
جنیور: برو بینیم بابا تو یه روز نیست باهاشی
۲۸۴
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.