فیک کوک ( عشق و نفرت ) پارت ۱۴
از زبان ا/ت
برنامه ریزی هامون تموم شد تهیونگ اومده بود به پایگاه همه صف موندن و به تهیونگ ادای احترام کردن تهیونگ روبه من کرد و گفت : ا/ت هرچقدر نیرو لازم داری ببر گفتم : نه برای اینکه زیاد تابلو نشه فقط ته جین و سورا رو با خودم میبرم گفت : باشه اما خیلی مواظب باشید جونگ کوک خیلی باهوشه
گفتم : نگران نباشید تهیونگ گفت : ته جین و سورا از الان به بعد فرماندتون ا/ت هست
ته جین و سورا هم تایید کردن تهیونگ رفت
ته جین گفت : من میرم آماده بشم سورا هم گفت : فرمانده منم میرم آماده بشم شما هم حاضر بشین گفتم : باشه
موهامو گوجهای بستم یه پارچه سیاه دوره دهنم بستم شلوار لی سیاه با کاپشنه سیاه و کتانی ساق بلند سیاه اسلحه رو پشته کمرم گذاشتم
رفتم سورا و ته جین آماده بودن گفتم : آماده هستین دوتایی باهم گفتن : بله فرمانده گفتم : خوبه فقط قبلش هرچی که شد به فکره من نباشین حتی اگه تسلیم شدم خودتون رو نجات بدین و فرار کنین باشه سورا گفت : ما سه نفره داریم میریم نمیتونیم اینکار رو کنیم و همچنین اگر تسلیم بشین یه بازنده مرده به حساب میاین پس هیچوقت تسلیم نشید
لبخند زدم و گفتم : حتما
رفتیم به عمارت کوک پره نگهبان بود سورا آروم از پشته دیوار رفت ماهم پشتش میرفتیم از دیوار بالا رفتیم وقتی چشمم به اون حیاط عمارت خورد اشک توی چشمام جمع شد ته جین گفت : فرمانده عجله کنید گفتم : ها باشه اومدم بالاخره با هزار جور بدبختی رفتیم توی عمارت انگار خواب بود جونگ کوک ته جین گفت : از این به بعدش با شماست فرمانده گفتم : باشه شما حواستون به اطراف باشه من رفتم میخواستم برم که ته جین صدام زد برگشتم گفتم : چیشده اومد بغلم کرد سورا هم همچنین منم بغلشون کردم گفتم : بچه ها هرچی شد خودتونو نجات بدین گفتن : موفق باشید
آروم رفتم توی اتاق جونگ کوک انگار بعده ۱۰۰ سال میبینمش دوست دارم بغلش کنم اما نمیتونم اسلحم رو در آوردم میخواستم شلیک کنم که بیدار شد و دستم و پیچوند و اسلحه خودش رو گذاشت روی سرم گفت : تو کی هستی از ترس اینکه منو بشناسه اصلا حرف نزدم بردم بیرون اسلحه هنوز روی سرم بود
رفتیم سالن که دیدم ته جین و سورا رو هم گرفتن بردنمون به همون دره که اتاقه شکنجه هست رفتیم تو هنوز پارچه های سیاه دوره دهنمون بود چهرمون مشخص نبود فقط چشمامون دیده میشد خدایا قراره چیکار کنن باهامون دستامون رو با پاهامون بستن به صندلی
جونگ کوک گفت : ماسک هاشون رو بکشین پایین برای ته جین و سورا رو کشیدن پایین وقتی برای منو کشیدن سرم رو پایین نگه داشتم جونگ کوک گفت : تو.....کیم ا/ت
گفت : رییستون کیه ؟ هیچکدوم جواب ندادیم چندبار پرسید اما چیزی نگفتیم که به مردی که پیشش بود دستور داد ته جین و سورا رو ببره پشته اون شیشه و شکنجشون کنه.....
برنامه ریزی هامون تموم شد تهیونگ اومده بود به پایگاه همه صف موندن و به تهیونگ ادای احترام کردن تهیونگ روبه من کرد و گفت : ا/ت هرچقدر نیرو لازم داری ببر گفتم : نه برای اینکه زیاد تابلو نشه فقط ته جین و سورا رو با خودم میبرم گفت : باشه اما خیلی مواظب باشید جونگ کوک خیلی باهوشه
گفتم : نگران نباشید تهیونگ گفت : ته جین و سورا از الان به بعد فرماندتون ا/ت هست
ته جین و سورا هم تایید کردن تهیونگ رفت
ته جین گفت : من میرم آماده بشم سورا هم گفت : فرمانده منم میرم آماده بشم شما هم حاضر بشین گفتم : باشه
موهامو گوجهای بستم یه پارچه سیاه دوره دهنم بستم شلوار لی سیاه با کاپشنه سیاه و کتانی ساق بلند سیاه اسلحه رو پشته کمرم گذاشتم
رفتم سورا و ته جین آماده بودن گفتم : آماده هستین دوتایی باهم گفتن : بله فرمانده گفتم : خوبه فقط قبلش هرچی که شد به فکره من نباشین حتی اگه تسلیم شدم خودتون رو نجات بدین و فرار کنین باشه سورا گفت : ما سه نفره داریم میریم نمیتونیم اینکار رو کنیم و همچنین اگر تسلیم بشین یه بازنده مرده به حساب میاین پس هیچوقت تسلیم نشید
لبخند زدم و گفتم : حتما
رفتیم به عمارت کوک پره نگهبان بود سورا آروم از پشته دیوار رفت ماهم پشتش میرفتیم از دیوار بالا رفتیم وقتی چشمم به اون حیاط عمارت خورد اشک توی چشمام جمع شد ته جین گفت : فرمانده عجله کنید گفتم : ها باشه اومدم بالاخره با هزار جور بدبختی رفتیم توی عمارت انگار خواب بود جونگ کوک ته جین گفت : از این به بعدش با شماست فرمانده گفتم : باشه شما حواستون به اطراف باشه من رفتم میخواستم برم که ته جین صدام زد برگشتم گفتم : چیشده اومد بغلم کرد سورا هم همچنین منم بغلشون کردم گفتم : بچه ها هرچی شد خودتونو نجات بدین گفتن : موفق باشید
آروم رفتم توی اتاق جونگ کوک انگار بعده ۱۰۰ سال میبینمش دوست دارم بغلش کنم اما نمیتونم اسلحم رو در آوردم میخواستم شلیک کنم که بیدار شد و دستم و پیچوند و اسلحه خودش رو گذاشت روی سرم گفت : تو کی هستی از ترس اینکه منو بشناسه اصلا حرف نزدم بردم بیرون اسلحه هنوز روی سرم بود
رفتیم سالن که دیدم ته جین و سورا رو هم گرفتن بردنمون به همون دره که اتاقه شکنجه هست رفتیم تو هنوز پارچه های سیاه دوره دهنمون بود چهرمون مشخص نبود فقط چشمامون دیده میشد خدایا قراره چیکار کنن باهامون دستامون رو با پاهامون بستن به صندلی
جونگ کوک گفت : ماسک هاشون رو بکشین پایین برای ته جین و سورا رو کشیدن پایین وقتی برای منو کشیدن سرم رو پایین نگه داشتم جونگ کوک گفت : تو.....کیم ا/ت
گفت : رییستون کیه ؟ هیچکدوم جواب ندادیم چندبار پرسید اما چیزی نگفتیم که به مردی که پیشش بود دستور داد ته جین و سورا رو ببره پشته اون شیشه و شکنجشون کنه.....
۸۵.۵k
۱۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.