(بورام)
(بورام)
یکسال گذشته بود
با سه جین خیلی صمیمی شده بودم
حتی داشتم ب اینکه دوباره دختر شم فک میکردم
هنوزم شغالامو داشتم
ولی خب تو بار
ن تهیونگی بود ن جونگکوکی
زندگیم داشت عالی پیش میرفت
____________________________
از خواب بیدار شدم و رفتم سرویس و کارای لازمو انجام دادم
لباس پوشیدمو رفتم اشپز خوته
یوری: به به خانم خانومی چه بویییی
سه جین: بوراممم زود بخور دیرت میسه هاا
یوری: چشم ارباب😂
سه جین: 😂عجبا
...
از سه جین خداحافطی کردمو رفتم سمت فروشگاه
(پرش زمانی ب ۷ )
توراه بار بودم روحیم خیلی خوب شده بود و تا یادم نرفته بگم که فیلیکسم باش صمیمی بودم ولی نمیدوته دخترم
وقتی بفهمه....
وای فکرشم ترسناکه...
وارد بار شدم و به همه سلام دادم
فیلیکس: اوه اوه دوباره مواد زدی
بورام: کوفتت ... حسودیت میشه انقدر سر حالم
فیلیکس: تصلیم.....
بورام: چییزی میخوای بگی؟؟
فیلیکس: جونگکوک بارو رزرو کرده
بورام: خب؟؟
فیلیکس : قراره امشبششش خیلی مهمه و ازمون خواسته که خیلی تلاش کنیم چییزی خراب نشه
جونگکوک؟
یساله ندیدمش
هعییی
بورام : اوکیه
یکسال گذشته بود
با سه جین خیلی صمیمی شده بودم
حتی داشتم ب اینکه دوباره دختر شم فک میکردم
هنوزم شغالامو داشتم
ولی خب تو بار
ن تهیونگی بود ن جونگکوکی
زندگیم داشت عالی پیش میرفت
____________________________
از خواب بیدار شدم و رفتم سرویس و کارای لازمو انجام دادم
لباس پوشیدمو رفتم اشپز خوته
یوری: به به خانم خانومی چه بویییی
سه جین: بوراممم زود بخور دیرت میسه هاا
یوری: چشم ارباب😂
سه جین: 😂عجبا
...
از سه جین خداحافطی کردمو رفتم سمت فروشگاه
(پرش زمانی ب ۷ )
توراه بار بودم روحیم خیلی خوب شده بود و تا یادم نرفته بگم که فیلیکسم باش صمیمی بودم ولی نمیدوته دخترم
وقتی بفهمه....
وای فکرشم ترسناکه...
وارد بار شدم و به همه سلام دادم
فیلیکس: اوه اوه دوباره مواد زدی
بورام: کوفتت ... حسودیت میشه انقدر سر حالم
فیلیکس: تصلیم.....
بورام: چییزی میخوای بگی؟؟
فیلیکس: جونگکوک بارو رزرو کرده
بورام: خب؟؟
فیلیکس : قراره امشبششش خیلی مهمه و ازمون خواسته که خیلی تلاش کنیم چییزی خراب نشه
جونگکوک؟
یساله ندیدمش
هعییی
بورام : اوکیه
۴.۷k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.