سناریو اوردم براتووون
وقتی دارین میرین مهمونی یه لباس لختی پوشیدی
نامجون:(به ساعتش نگاه میکنه) 5دقیقه وقت داری عوضش کنی
جین:یااااا چخبره اینهمه باز ، میخوای از من هندسام تر بشی؟
شوگا:میاد جلو و انگشتاشو از کنار گردنت رد میکنه توی موهات و اون یکی دستشو تو جیبش میکنه و اروم میگه:هووووم، نظرت چیه خونه بمونیمو یه مهمونیه شبانه ی خفن داشته باشیم؟هوم؟
جیهوپ:دست به سینه میشه و لباشو مثل بچه ها میکنه و سرشو تکون میده،سانشاینم این دیگه زیاده رویه
جیمین:یه خنده ی عصبی ، مطمئنم یکم پوشیده تر میپوشیدی، خفه میشدی، اره؟ بعد عصبی نگاهت میکنه که خودت ارووووم میری تو اتاقت مثه بچه ی ادم عوضش میکنی
تهیونگ:اوووووم بیبی گرللللل، ددی نیازت داره ا/ت:گوه خوردم ددی عوضش میکنم ، الان ،الان...
جونگ کوک: عصبی نگاه میکنه و کتشو در میاره و میاد، بدبخت شدی بیبی....
نامجون:(به ساعتش نگاه میکنه) 5دقیقه وقت داری عوضش کنی
جین:یااااا چخبره اینهمه باز ، میخوای از من هندسام تر بشی؟
شوگا:میاد جلو و انگشتاشو از کنار گردنت رد میکنه توی موهات و اون یکی دستشو تو جیبش میکنه و اروم میگه:هووووم، نظرت چیه خونه بمونیمو یه مهمونیه شبانه ی خفن داشته باشیم؟هوم؟
جیهوپ:دست به سینه میشه و لباشو مثل بچه ها میکنه و سرشو تکون میده،سانشاینم این دیگه زیاده رویه
جیمین:یه خنده ی عصبی ، مطمئنم یکم پوشیده تر میپوشیدی، خفه میشدی، اره؟ بعد عصبی نگاهت میکنه که خودت ارووووم میری تو اتاقت مثه بچه ی ادم عوضش میکنی
تهیونگ:اوووووم بیبی گرللللل، ددی نیازت داره ا/ت:گوه خوردم ددی عوضش میکنم ، الان ،الان...
جونگ کوک: عصبی نگاه میکنه و کتشو در میاره و میاد، بدبخت شدی بیبی....
۱۱.۳k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.