سلام بچهه هاااا
سلام بچهه هاااا
یه چنتا اسلاید گوگولی و طنز اوردم کیف کنید 😂😂😂
به همراه سناریو درخواستی
موضوع : وقتی شما رو در حال کتک زدن یه پسر میبینن
مایکی :
شما داشتید از مدرسه بر میگشتید و تقریبا نزدیک شب بود
یه پسری که تو مدرسه خیلی شما رو اذیت میکردید سد راهتون شد
پسر : اوی اوی .... نگا کن همون تفاله کوچولو .
شما داشتید بی تفاوت ازش رد میشدید که یهو یقتو گرفت : داری فرار میکنی ؟ * نزدیک گوشت شد : مگه خوابشو ببینی خوشگله
اخم کردی و یه مشت بهش زدی : خوب گوش کن پسره ی چشم سفید . وقتی میبینی تو مدرسه کاریت ندارم خیلیم بهت لطف دارم عوضی
بعدشم تا میتونستی بهش میزدی . و دقیقا وقتی مایکی داشت میومد خونه تو رو دید . فک کرد در خطری اما واضح تر نگاه کرد پوزخندی زد : میدونستم پتانسیلشو داری .
بعدشم از پشتاومد و در گوشت گفت : بخاطراینکه جونتو به خطر انداختی امشبم باید دوریاکی درست کنی .
و بلهههه . ا.ت ما دستاش اونشب شکستن . 😂
کازوتورا : از قبلش میلشو بهت میده واسه همین خیالش راحته 😂
چیفویو : وقتی ببینتت سرررررررررررخ میشه و بهت افتخار میکنه ........
باجی : ۱ درصددددد فک کن اون بزاره تو تنها جایی بری . ولی اگه ببینتت : میاد دم گوشت ومیگه : امشب باهات کار دارم کیتن . بعدشم دندون نیششو نشون میده .....
هانما : وقتی میبینتت پوزخندی میزنه و میگه : امشب میبینمت بیبی گرل ....
میتسویا : داشت از کلوپ خیاطیش بر میگشت که ناگهان دختری با موها.... نه چیز اشتباه شد که ناگهات تورو میینه و اونم میاد کمکت باهم شتکش کنین
همینقدر پایه 😂
تاکه میچی : این بنده خدا اونموقه تو مودا گیر میکنه نمیدونه باید چیکار کنه از طرفی هم خوشحاله هم بهت افتخار میکنه هم نگرانته 😂
دراکن : قبل اینکه تو بخوای کاری کنی خودش کار پسررو ساخته بعدشم براید استایل بغلت میکنه و میرین خونه
اسمایلی : اجازه نمیده تو کاری کنی . دعوا رو قطع میکنه و خودش باهاش دعوا میکنه
انگری : اینم گریش میگیره چون خیلی نگرانته میترسه پسره یهو حمله کنه و چون گریش گرفته دیگه .....
انا لله و انا الیه راجعون
ایزانا : این پادشاه جوان چون معتقده ملکه ها نباید بجنگن کنار میکشتت و خودش بیچارش میکنه بعدشم میگه : در شان یه ملکه نیستش که بخواد بجنگه .
اینم ازینننن
اگه بازم شخصیت دیگه ای رو خواستین کامنت کنینننن
جانههههه
یه چنتا اسلاید گوگولی و طنز اوردم کیف کنید 😂😂😂
به همراه سناریو درخواستی
موضوع : وقتی شما رو در حال کتک زدن یه پسر میبینن
مایکی :
شما داشتید از مدرسه بر میگشتید و تقریبا نزدیک شب بود
یه پسری که تو مدرسه خیلی شما رو اذیت میکردید سد راهتون شد
پسر : اوی اوی .... نگا کن همون تفاله کوچولو .
شما داشتید بی تفاوت ازش رد میشدید که یهو یقتو گرفت : داری فرار میکنی ؟ * نزدیک گوشت شد : مگه خوابشو ببینی خوشگله
اخم کردی و یه مشت بهش زدی : خوب گوش کن پسره ی چشم سفید . وقتی میبینی تو مدرسه کاریت ندارم خیلیم بهت لطف دارم عوضی
بعدشم تا میتونستی بهش میزدی . و دقیقا وقتی مایکی داشت میومد خونه تو رو دید . فک کرد در خطری اما واضح تر نگاه کرد پوزخندی زد : میدونستم پتانسیلشو داری .
بعدشم از پشتاومد و در گوشت گفت : بخاطراینکه جونتو به خطر انداختی امشبم باید دوریاکی درست کنی .
و بلهههه . ا.ت ما دستاش اونشب شکستن . 😂
کازوتورا : از قبلش میلشو بهت میده واسه همین خیالش راحته 😂
چیفویو : وقتی ببینتت سرررررررررررخ میشه و بهت افتخار میکنه ........
باجی : ۱ درصددددد فک کن اون بزاره تو تنها جایی بری . ولی اگه ببینتت : میاد دم گوشت ومیگه : امشب باهات کار دارم کیتن . بعدشم دندون نیششو نشون میده .....
هانما : وقتی میبینتت پوزخندی میزنه و میگه : امشب میبینمت بیبی گرل ....
میتسویا : داشت از کلوپ خیاطیش بر میگشت که ناگهان دختری با موها.... نه چیز اشتباه شد که ناگهات تورو میینه و اونم میاد کمکت باهم شتکش کنین
همینقدر پایه 😂
تاکه میچی : این بنده خدا اونموقه تو مودا گیر میکنه نمیدونه باید چیکار کنه از طرفی هم خوشحاله هم بهت افتخار میکنه هم نگرانته 😂
دراکن : قبل اینکه تو بخوای کاری کنی خودش کار پسررو ساخته بعدشم براید استایل بغلت میکنه و میرین خونه
اسمایلی : اجازه نمیده تو کاری کنی . دعوا رو قطع میکنه و خودش باهاش دعوا میکنه
انگری : اینم گریش میگیره چون خیلی نگرانته میترسه پسره یهو حمله کنه و چون گریش گرفته دیگه .....
انا لله و انا الیه راجعون
ایزانا : این پادشاه جوان چون معتقده ملکه ها نباید بجنگن کنار میکشتت و خودش بیچارش میکنه بعدشم میگه : در شان یه ملکه نیستش که بخواد بجنگه .
اینم ازینننن
اگه بازم شخصیت دیگه ای رو خواستین کامنت کنینننن
جانههههه
۸.۷k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.