Cookie ct : کوکی شُکلاتیم🍫🌙
Cookie ct : کوکیشُکلاتیم🍫🌙
روش پر از خاک بود ک پاک کردم خاک هاشو
امیر: روش نوشته ارکان(ایا میشناسینش)
دریا: فامیلیش چی؟
امیر: فامیلی نداره
دریا: زیرش چی نوشته
خاک هارو بیشتر زدیم کنار
امیر: زده تاریخ تولد ۱/۱/۱
دریا: ۱/۱/۱ یعنی از موقع هایی انسان هایی اولی بوده
امیر: فکر نکنم
دریا: تاریخ فوت زده ۲۰۰۲
امیر: عجبیه
دریا: هوا داره سرد میشه
دیدم امیر بلند شد ک کافشنشو روم انداخت و کنارم نشست
امیر: برم چوب جمع کنم اتیش روشن کنم
دریا: نری گم شی
امیر: نهه همنجام
رفت ک من همنجور نشسته بودم
دریا: چی میشد یکی میومد کمکمون و حنانه رو برامون پیدا میکرد
نشسته بودم ک یک پروانه امد رو شونم نشست
دریا: چقدر تو قشنگی پروانه
انا: مرسی خانوم خوشگله
چشام درشت بود یعنی یک پروانه صحبت میکرد
دریا: گشنم شده توهم میزنم
انا: توهم نیست
رومو کردم انور
دریا: بسم الله رحمان رحیم
رومو کردم به طرفش ک دیدم هنوز هستش
دریا: جنی تو؟
انا: نه من انام یک پروانه امدم کمکت کنم
دریا: من کمک نمخوامم امیررر(باداد)
(امیر)
داشتم چوب جمع کردم ک صدای دریا رو شنیدم نگرانش شدم و رفتم به سمتش
انا: حنانه الان تو روستا مترسکه خونه ک اتیش گرفته زیر خونه یک زیر زمینه ک راه داره به روستا دوم ک مال شیاطین و اجنه هاس مراقب خودت باش
اینو گفت ک پروانه رفت امیر امد
امیر:چیشده دریا
دریا: یک پروانه بهم ادرس حنانه رو داد
امیر: حالت خوبه؟
فانوس ک روی قبر بود ورداشتم
دریا: بیا بریم
دست امیر گرفتم و راه افتادیم ک خونه اتیش گرفته رو دیدیم رفتیم داخلش ک پخش شدم رو زمین و برگ هایی سوخته رو کنار زدم همنجور داشتم کنار میزدم ک دستم خورد به یک چوب کاغذ هارو از روش ورداشتم ک یک در بود ولی هرکاری میکردم وا نمشد
دریا: کلید میخواد
امیر: وایسا بگردیم
کل کاغذ هایی سوخته رو از خونه انداختیم بیرون
روش پر از خاک بود ک پاک کردم خاک هاشو
امیر: روش نوشته ارکان(ایا میشناسینش)
دریا: فامیلیش چی؟
امیر: فامیلی نداره
دریا: زیرش چی نوشته
خاک هارو بیشتر زدیم کنار
امیر: زده تاریخ تولد ۱/۱/۱
دریا: ۱/۱/۱ یعنی از موقع هایی انسان هایی اولی بوده
امیر: فکر نکنم
دریا: تاریخ فوت زده ۲۰۰۲
امیر: عجبیه
دریا: هوا داره سرد میشه
دیدم امیر بلند شد ک کافشنشو روم انداخت و کنارم نشست
امیر: برم چوب جمع کنم اتیش روشن کنم
دریا: نری گم شی
امیر: نهه همنجام
رفت ک من همنجور نشسته بودم
دریا: چی میشد یکی میومد کمکمون و حنانه رو برامون پیدا میکرد
نشسته بودم ک یک پروانه امد رو شونم نشست
دریا: چقدر تو قشنگی پروانه
انا: مرسی خانوم خوشگله
چشام درشت بود یعنی یک پروانه صحبت میکرد
دریا: گشنم شده توهم میزنم
انا: توهم نیست
رومو کردم انور
دریا: بسم الله رحمان رحیم
رومو کردم به طرفش ک دیدم هنوز هستش
دریا: جنی تو؟
انا: نه من انام یک پروانه امدم کمکت کنم
دریا: من کمک نمخوامم امیررر(باداد)
(امیر)
داشتم چوب جمع کردم ک صدای دریا رو شنیدم نگرانش شدم و رفتم به سمتش
انا: حنانه الان تو روستا مترسکه خونه ک اتیش گرفته زیر خونه یک زیر زمینه ک راه داره به روستا دوم ک مال شیاطین و اجنه هاس مراقب خودت باش
اینو گفت ک پروانه رفت امیر امد
امیر:چیشده دریا
دریا: یک پروانه بهم ادرس حنانه رو داد
امیر: حالت خوبه؟
فانوس ک روی قبر بود ورداشتم
دریا: بیا بریم
دست امیر گرفتم و راه افتادیم ک خونه اتیش گرفته رو دیدیم رفتیم داخلش ک پخش شدم رو زمین و برگ هایی سوخته رو کنار زدم همنجور داشتم کنار میزدم ک دستم خورد به یک چوب کاغذ هارو از روش ورداشتم ک یک در بود ولی هرکاری میکردم وا نمشد
دریا: کلید میخواد
امیر: وایسا بگردیم
کل کاغذ هایی سوخته رو از خونه انداختیم بیرون
۷.۱k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.