مافیای من پارت ۸ ♡
هیونا : یکم بعد صدایه در اومد کوک اومد داخل .
کوک : من اومدم .
هیونا : کَر نیستم خوش آمدی!! ( حرص و سرد )
کوک : چته ؟
هیونا : هیچی دیشب یه یوز پلنگ الدنگ به یه بز بدبخت تجاوز کرد .
کوک :( خنده ) 🤣🤣🤣🤣
هیونا : زهر مار .
کوک : چیه شوهرتم دیگه !!
هیونا : درسته شوهرمی ولی مگه ما همو دوست داریم؟
کوک: شاید به مرور زمان ولی به نظرم تو آره وگرنه کی جلویه پدرش وایمیسته و بخاطر دوست پسرش مرگو انتخاب میکنه کی یه فروشنده ی بدبختو جوری بخاطر حسودی ترسوند که الان فروشنده تو بیمارستان بستریه .
هیونا : اون فروشنده ی بدبخت نیس میخواست بهت نچسبه .
کوک : باشه حالا حرص نخور قرص دلدرد خوردی ؟
هیونا : آره اجوما بهم داد .
کوک: خوبه .
هیونا : کوک رف اتاق منم سرمو کردم تو گوشیم .
کوک : رفتم حموم یه دوش گرفتم برگشتم که گوشیم زنگ خورد ته بود جواب دادم .
تهیونگ: سلام کوک .
کوک : سلام جان ؟
تهیونگ: تو عمارتت یه بادیگارد جاسوسه.
کوک: چییی ؟ نتونستی بفهمی کیه ؟
تهیونگ: نه ولی باید مراقب هیونا باشی چون شنیدم بادیگارده رو هیونا چشم داره .
کوک : لعنتی .
باشه خدافظ .
تو فکر بودم که بادیگارد اومد تو اتاق .
بادیگارد : ارباب انبار اسلحه رو آتیش زدن .
کوک : چییی پس تو اونجا بزغاله بودی ؟
بادیگارد : ارباب من بیهوش بودم .
کوک : باشه بریم .
لباس پوشیدم و رفتم پایین هیونا گف : هیونا : کجا میری ؟
کوک : زود میام !
هیونا : چرا عصبی؟
کوک : گفتممممم زودددد میاااااااممم ( داد )
هیونا : با دادی که کوک زد خیلی ترسیدم بعدم رف بیرون منم رفتم اتاق مشترکمون که یهو یه بادیگارد اومد داخل .
بادیگارد : سلام بیبی گرلم منتظر همچین لحظه ای خیلی بودم .
هیونا : لبخند کثیفی داشت فهمیدم قصدش چیه خواستم به کوک زنگ بزنم ولی گوشی رو از دستم گرف و شکوند یه گلدون زدم تو سرش و رفتم تو حموم قایم شدم چشمم خورد به اینه میتونم آینه رو بشکنم و یه تیکه رو تو قلبش فرو کنم درسته خودم آسیب میبینم ولی بهتر لز این وضعیته.
آینه رو شکوندم که دستم غرق تو خون شد یهو در شکست تیکه ی شکسته ی آینه رو جلوش گرفتم.
هیونا : نزدیکم نیا وگرنه با همین ...
بادیگارد : بیبی منو با این نترسو ....
هیوناد: یهو صدایه تیر اسلحه اومد از ترس جیغ کشیدم و دستمو گذاشتم رو گوشم اروم نگاه کردم کوک به بادیگارد تیر زده بود .
کوک اومد محکم بغلم کرد منم اونو محکم بغل کردم و هق هقام شروع شد .
ادامه دارد ...
کوک : من اومدم .
هیونا : کَر نیستم خوش آمدی!! ( حرص و سرد )
کوک : چته ؟
هیونا : هیچی دیشب یه یوز پلنگ الدنگ به یه بز بدبخت تجاوز کرد .
کوک :( خنده ) 🤣🤣🤣🤣
هیونا : زهر مار .
کوک : چیه شوهرتم دیگه !!
هیونا : درسته شوهرمی ولی مگه ما همو دوست داریم؟
کوک: شاید به مرور زمان ولی به نظرم تو آره وگرنه کی جلویه پدرش وایمیسته و بخاطر دوست پسرش مرگو انتخاب میکنه کی یه فروشنده ی بدبختو جوری بخاطر حسودی ترسوند که الان فروشنده تو بیمارستان بستریه .
هیونا : اون فروشنده ی بدبخت نیس میخواست بهت نچسبه .
کوک : باشه حالا حرص نخور قرص دلدرد خوردی ؟
هیونا : آره اجوما بهم داد .
کوک: خوبه .
هیونا : کوک رف اتاق منم سرمو کردم تو گوشیم .
کوک : رفتم حموم یه دوش گرفتم برگشتم که گوشیم زنگ خورد ته بود جواب دادم .
تهیونگ: سلام کوک .
کوک : سلام جان ؟
تهیونگ: تو عمارتت یه بادیگارد جاسوسه.
کوک: چییی ؟ نتونستی بفهمی کیه ؟
تهیونگ: نه ولی باید مراقب هیونا باشی چون شنیدم بادیگارده رو هیونا چشم داره .
کوک : لعنتی .
باشه خدافظ .
تو فکر بودم که بادیگارد اومد تو اتاق .
بادیگارد : ارباب انبار اسلحه رو آتیش زدن .
کوک : چییی پس تو اونجا بزغاله بودی ؟
بادیگارد : ارباب من بیهوش بودم .
کوک : باشه بریم .
لباس پوشیدم و رفتم پایین هیونا گف : هیونا : کجا میری ؟
کوک : زود میام !
هیونا : چرا عصبی؟
کوک : گفتممممم زودددد میاااااااممم ( داد )
هیونا : با دادی که کوک زد خیلی ترسیدم بعدم رف بیرون منم رفتم اتاق مشترکمون که یهو یه بادیگارد اومد داخل .
بادیگارد : سلام بیبی گرلم منتظر همچین لحظه ای خیلی بودم .
هیونا : لبخند کثیفی داشت فهمیدم قصدش چیه خواستم به کوک زنگ بزنم ولی گوشی رو از دستم گرف و شکوند یه گلدون زدم تو سرش و رفتم تو حموم قایم شدم چشمم خورد به اینه میتونم آینه رو بشکنم و یه تیکه رو تو قلبش فرو کنم درسته خودم آسیب میبینم ولی بهتر لز این وضعیته.
آینه رو شکوندم که دستم غرق تو خون شد یهو در شکست تیکه ی شکسته ی آینه رو جلوش گرفتم.
هیونا : نزدیکم نیا وگرنه با همین ...
بادیگارد : بیبی منو با این نترسو ....
هیوناد: یهو صدایه تیر اسلحه اومد از ترس جیغ کشیدم و دستمو گذاشتم رو گوشم اروم نگاه کردم کوک به بادیگارد تیر زده بود .
کوک اومد محکم بغلم کرد منم اونو محکم بغل کردم و هق هقام شروع شد .
ادامه دارد ...
۶.۳k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.