bitter and sweet
bitter and sweet
part10
که یهو ات بیهوش شد
آجوما: ات ات(گریه وداد)
ات همینجور کلی خون داشت ازش می رفت که
آجوما :نگهبان ها زنگ بزنین به جین (داد و گریه)
نگهبان ها اومدن دیدن ات دورش پر خونه
آجوما :زود باشین دیگههه(داد)
نگهبان ها زود زنگ زدن به جین و گفتن یکی وضعیتش خیلی بده
پرش به 10دقیقه بعد
جین ویو
تا تونستم خیلی تند رانندگی کردم و بالاخره رسیدم به عمارت
جین :کیو باید درمان کنم(داد)
نگهبان :دنبالم بیاین لطفاً
نگهبان دویید جینم دنبالش دویید
تا اینکه رسیدن به آشپز خونه
جین ویو
تا رسیدم به دم آشپز خونه دیدم یکی بیهوش افتاده و دورش پر خونهو آجوما هم بغلش کرده و داره گریه میکنه یکم دقت کردم دیدم این که همون دختره است که دیشب تهیونگ شکنجش داده بود بدنشو پانسمان کرده بودم
جین دویید طرفشون دید سرش پاره شده و باید بخیه اش میکرد
تهیونگ ویو
تو اتاقم بودم شنیدم صدای داد و گریه میاد زود رفتم پایین ببینم صدا از کجا میاد دیدم از تو آشپز خونه میاد تند دوییدم دیدم جین داره یکیو درمان میکنه اجوما هم گریه میکنه
رفتم جلوتر دیدم ات بیهوش شده از سرش داره خون میاد یهو یادم اومد وقتی پرتش کردم تو آشپز خونه سرش با یجا برخورد کرد
جین ویو
سر اون دخترو بخیه کردم ولی وقتی اومدم ضربان قلبش رو چک کنم دیدم ضربان قلبش خیلی کند میزنه اگه نبریمش بیمارستان میمیره
جین: زنگ بزنید به اورژانس (داد)
نگهبان :چشم
نگهبان ها زنگ زدن به اورژانس و ۲ دقیقه بعد آمبولانس اومد ات رو برد
جین و تهیونگ و آجوما هم با ماشین رفتن بیمارستان
دیدن دکتر داره میگه هرچه سریعتر باید ببریمش اتاق عمل
تهیونگ ویو
نمیدونم چرا دلم براش میسوزه وای عاشقش شدم رفت
پرش به ۵ ساعت بعد
دکتر وقتی از اتاق اومد بیرون قیافش ناامیدانه بود
تهیونگ ویو
وقتی قیافه ناراحت دکترو دیدم ته دلم لرزید
دکتر:...
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍
چون خیلی دوست داشتید و بهتون قول داده بودم امروز
دوتا پارت بزارم رو قولم موندم 💙
part10
که یهو ات بیهوش شد
آجوما: ات ات(گریه وداد)
ات همینجور کلی خون داشت ازش می رفت که
آجوما :نگهبان ها زنگ بزنین به جین (داد و گریه)
نگهبان ها اومدن دیدن ات دورش پر خونه
آجوما :زود باشین دیگههه(داد)
نگهبان ها زود زنگ زدن به جین و گفتن یکی وضعیتش خیلی بده
پرش به 10دقیقه بعد
جین ویو
تا تونستم خیلی تند رانندگی کردم و بالاخره رسیدم به عمارت
جین :کیو باید درمان کنم(داد)
نگهبان :دنبالم بیاین لطفاً
نگهبان دویید جینم دنبالش دویید
تا اینکه رسیدن به آشپز خونه
جین ویو
تا رسیدم به دم آشپز خونه دیدم یکی بیهوش افتاده و دورش پر خونهو آجوما هم بغلش کرده و داره گریه میکنه یکم دقت کردم دیدم این که همون دختره است که دیشب تهیونگ شکنجش داده بود بدنشو پانسمان کرده بودم
جین دویید طرفشون دید سرش پاره شده و باید بخیه اش میکرد
تهیونگ ویو
تو اتاقم بودم شنیدم صدای داد و گریه میاد زود رفتم پایین ببینم صدا از کجا میاد دیدم از تو آشپز خونه میاد تند دوییدم دیدم جین داره یکیو درمان میکنه اجوما هم گریه میکنه
رفتم جلوتر دیدم ات بیهوش شده از سرش داره خون میاد یهو یادم اومد وقتی پرتش کردم تو آشپز خونه سرش با یجا برخورد کرد
جین ویو
سر اون دخترو بخیه کردم ولی وقتی اومدم ضربان قلبش رو چک کنم دیدم ضربان قلبش خیلی کند میزنه اگه نبریمش بیمارستان میمیره
جین: زنگ بزنید به اورژانس (داد)
نگهبان :چشم
نگهبان ها زنگ زدن به اورژانس و ۲ دقیقه بعد آمبولانس اومد ات رو برد
جین و تهیونگ و آجوما هم با ماشین رفتن بیمارستان
دیدن دکتر داره میگه هرچه سریعتر باید ببریمش اتاق عمل
تهیونگ ویو
نمیدونم چرا دلم براش میسوزه وای عاشقش شدم رفت
پرش به ۵ ساعت بعد
دکتر وقتی از اتاق اومد بیرون قیافش ناامیدانه بود
تهیونگ ویو
وقتی قیافه ناراحت دکترو دیدم ته دلم لرزید
دکتر:...
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍
چون خیلی دوست داشتید و بهتون قول داده بودم امروز
دوتا پارت بزارم رو قولم موندم 💙
۶.۴k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.