رمان مافیایی من فصل ۲ عشق پایدار یا ناپایدار پارت ۱۵
_______________
یونا: سلام*لبخند*
جیمین: لیساااااا گفتی بهشون؟
لیسا: نه نگفتم بعدا میگم
جیمین: واو سلام شما ؟(منظورش یوناست )
یونا: سلام یونا هستم
ا/ت: وایسا وایسا ..... بچه ها همتون بیاید میخوام یکی رو معرفی کنم
* همه جمع شدن*
ا/ت: اولا سلام بر همگی خوش آمدید دوم هم ایشون دوستم هستن یونا
یونا: سلام از آشنایی با هاتون خوشبختم *لبخند و تعظیم میکنه*
بقیه: همچنین
ا/ت: خوب بزار بگم ایشون که میشناسی کوک شوهر بنده اینم تهیونگ دوست دخترش هم اناعه جیمین زنش لیسا نامجون دوست دخترش جنیه جیهوپ دوست دخترش رزی هستش شوگا زنش جیسو و ایشونم جین هستن سینگله بیچاره
جین:ازت ۷ سال بزرگترماااا
ا/ت: از دست تو
یونا/واییی اینا چرا اینقدر جذابن عرررررررر مستطچسپبجشصتیچس اینا آدمن یا الهه؟؟؟؟(سوال ما هم هست یونا جان😔) /
ویو ادمین
دیگه پسرا رفتن یه سمت و باهم حرف میزدن و دخترا هم یه سمت
سمت دخترا
انا: کراش زدی؟
یونا: چی؟
جیسو: معلومه اینا اینقدر جذابن نزنی عجیبه
یونا:*قرمز میشود*
جیسو،انا،جنی،رزی،لیسا: پس زدی
رزی: ببین رو شوهر و زن های ما کراش زده باشی من میدونم با تو
ا/ت: نگران نباشید رو اونا کراش نیست
جنی: از کی بیشتر خوشت میاد؟
یونا: امم جین
جیسو: اخجوننننن جین از سینگلی در اومد تشویق
*همه تشویق کردن*
ا/ت: هرطور شده باید جورش کنیم
لیسا: موافقم
ا/ت: بچه ها یه فکری به ذهنم رسید
یونا: میگم چیز بد نمیشه؟
بقیه: نه بابا نترس
لیسا: راستی قبل از اینکه نقشت رو بگی بگم حاملم
بقیه: چییی تبریککک
ا/ت: چندوقتشه؟
لیسا: ۳ روزشه خیلی کوچولوعه🥺
یونا: اوخدااااا بچه داریم
جیسو:عاشق بچه هستیا
یونا: بله بله
رزی: خوب دیگه تبریک اینا هم گفتم من کنجکاوممم ا/ت بگو ببینم نقشت چیه؟
ا/ت:........
سمت پسرا
کوک: داشای گلم بسیار خوش اومدید ولی غلط کردید دیر خبر دادید
جیمین: گفتم به تهیونگ نسپاریم نیم ساعت قبل از حرکت بهش میگه
تهیونگ: حالا دیگه ولش خوب چخبرا
جیهوپ: میگم اون دختره دقیقا کیه؟
شوگا: آره منم کنجکاوم
کوک: اگه زن نداشتید میگفتم عاشق شدید خوب خودمم دقیق نمیدونم ولی دوست ا/ته انگار تو کافه ای که کار میکرد همدیگه رو دیدن و باهام دوست شدن
جیهوپ: واو جین تو چرا حرف نمیزنی؟
جین: ها چی چیشده
شوگا: عاشقش شدی؟
جین: کی؟
بقیه: خودت رو نزن به اون راه
جین: آره آره ازش خوشم اومده که چی؟؟؟؟ شما عاشق شید من نشم؟؟؟(عصبی)
کوک: تبریکککک دیگه بینمون سینگل نیست
جین: زود راه نرو ازکجا میدونی اونم دوسم داره؟
جیهوپ: آخه کیه که تو رو دوست نداشته باشه؟
کوک: نگران نباش
جیمین: آخ راستی میخواستم یه چی بگم به کل یادم رفت
کوک : چیشده
جیمین: دارم بابا میشم لیسا حاملست
بقیه: مبارککککککک
کوک: واییی به کل یادم رفت باید برم پیش ا/ت یه لحظه
رفتش پیش ا/ت که شنید
یونا: میگم ا/ت وقت دارو هات نیست؟
بقیه: داروی چی؟
ا/ت:.....
کوک: چرا وقتشه ا/ت بدو بیا
ا/ت: اومدمم
دیگه ا/ت و کوک رفتن آشپز خونه و قرص رو خورد
کوک: جین عاشق یونا شده
ا/ت: واقعاا خوب شد یونا هم عاشقه جینه
کوک: چیکار کنیم
ا/ت: من یه نقشه دارم
کوک: اوو چه خوب حالا چی هست
ا/ت: ..........
یونا: سلام*لبخند*
جیمین: لیساااااا گفتی بهشون؟
لیسا: نه نگفتم بعدا میگم
جیمین: واو سلام شما ؟(منظورش یوناست )
یونا: سلام یونا هستم
ا/ت: وایسا وایسا ..... بچه ها همتون بیاید میخوام یکی رو معرفی کنم
* همه جمع شدن*
ا/ت: اولا سلام بر همگی خوش آمدید دوم هم ایشون دوستم هستن یونا
یونا: سلام از آشنایی با هاتون خوشبختم *لبخند و تعظیم میکنه*
بقیه: همچنین
ا/ت: خوب بزار بگم ایشون که میشناسی کوک شوهر بنده اینم تهیونگ دوست دخترش هم اناعه جیمین زنش لیسا نامجون دوست دخترش جنیه جیهوپ دوست دخترش رزی هستش شوگا زنش جیسو و ایشونم جین هستن سینگله بیچاره
جین:ازت ۷ سال بزرگترماااا
ا/ت: از دست تو
یونا/واییی اینا چرا اینقدر جذابن عرررررررر مستطچسپبجشصتیچس اینا آدمن یا الهه؟؟؟؟(سوال ما هم هست یونا جان😔) /
ویو ادمین
دیگه پسرا رفتن یه سمت و باهم حرف میزدن و دخترا هم یه سمت
سمت دخترا
انا: کراش زدی؟
یونا: چی؟
جیسو: معلومه اینا اینقدر جذابن نزنی عجیبه
یونا:*قرمز میشود*
جیسو،انا،جنی،رزی،لیسا: پس زدی
رزی: ببین رو شوهر و زن های ما کراش زده باشی من میدونم با تو
ا/ت: نگران نباشید رو اونا کراش نیست
جنی: از کی بیشتر خوشت میاد؟
یونا: امم جین
جیسو: اخجوننننن جین از سینگلی در اومد تشویق
*همه تشویق کردن*
ا/ت: هرطور شده باید جورش کنیم
لیسا: موافقم
ا/ت: بچه ها یه فکری به ذهنم رسید
یونا: میگم چیز بد نمیشه؟
بقیه: نه بابا نترس
لیسا: راستی قبل از اینکه نقشت رو بگی بگم حاملم
بقیه: چییی تبریککک
ا/ت: چندوقتشه؟
لیسا: ۳ روزشه خیلی کوچولوعه🥺
یونا: اوخدااااا بچه داریم
جیسو:عاشق بچه هستیا
یونا: بله بله
رزی: خوب دیگه تبریک اینا هم گفتم من کنجکاوممم ا/ت بگو ببینم نقشت چیه؟
ا/ت:........
سمت پسرا
کوک: داشای گلم بسیار خوش اومدید ولی غلط کردید دیر خبر دادید
جیمین: گفتم به تهیونگ نسپاریم نیم ساعت قبل از حرکت بهش میگه
تهیونگ: حالا دیگه ولش خوب چخبرا
جیهوپ: میگم اون دختره دقیقا کیه؟
شوگا: آره منم کنجکاوم
کوک: اگه زن نداشتید میگفتم عاشق شدید خوب خودمم دقیق نمیدونم ولی دوست ا/ته انگار تو کافه ای که کار میکرد همدیگه رو دیدن و باهام دوست شدن
جیهوپ: واو جین تو چرا حرف نمیزنی؟
جین: ها چی چیشده
شوگا: عاشقش شدی؟
جین: کی؟
بقیه: خودت رو نزن به اون راه
جین: آره آره ازش خوشم اومده که چی؟؟؟؟ شما عاشق شید من نشم؟؟؟(عصبی)
کوک: تبریکککک دیگه بینمون سینگل نیست
جین: زود راه نرو ازکجا میدونی اونم دوسم داره؟
جیهوپ: آخه کیه که تو رو دوست نداشته باشه؟
کوک: نگران نباش
جیمین: آخ راستی میخواستم یه چی بگم به کل یادم رفت
کوک : چیشده
جیمین: دارم بابا میشم لیسا حاملست
بقیه: مبارککککککک
کوک: واییی به کل یادم رفت باید برم پیش ا/ت یه لحظه
رفتش پیش ا/ت که شنید
یونا: میگم ا/ت وقت دارو هات نیست؟
بقیه: داروی چی؟
ا/ت:.....
کوک: چرا وقتشه ا/ت بدو بیا
ا/ت: اومدمم
دیگه ا/ت و کوک رفتن آشپز خونه و قرص رو خورد
کوک: جین عاشق یونا شده
ا/ت: واقعاا خوب شد یونا هم عاشقه جینه
کوک: چیکار کنیم
ا/ت: من یه نقشه دارم
کوک: اوو چه خوب حالا چی هست
ا/ت: ..........
۱۵.۰k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.