مافیا گرل وحشی🖤
مافیا گرل وحشی🖤
جونگ کوک:خب نقشت چیه؟؟
فعلا هیچی
کوک:پارک هیچ وقت درکت نکردم
کارای من درک شدنی نیست خداهم بعضی وقتا از خلقت من پشیمون میشه هه😏 من رفتم فردا کالج میبینمت
کوک:رفت من موندم و فک کردم بهش یعنی انقدر بد زخم خورده هست؟اخه از کی؟ میگه خانوادم ولی بعید میدونم شلوارم رو پوشیدم و رفتم خوابیدم صبح رفتم کالج دیدم داره روی ی برگه طرح میکشه هیچ کس نبود
به به خانم پارک
ا/ت:همون طور که سرم توی برگه بود گفتم سلام جئون
کوک:چه میکنی؟؟
دارم نقشه رو میکشم
کوک:داشتم به برگه نگاه میکردمهمیشه بوی ی عطر تلخ میده ولی به شدت جذب کننده انگار توی خونش هست داشتم نگاش میکردم چون موهاش داشت بلند میشد همش میداد پشت گوشش ولی در می اومد دوتا دستام رو بردم سمت موهاش هر دو طرف رو گرفتم(کیدراما دیده باشید میدونید)
ا/ت:باتعجب برگشتم سمتش
کوک:کارت رو بکن
بعد نقشه شروع کردم به توضیح دادن نقشه ک همون موقع جیمین اومد تو
جیمین:رفتم سمت کلاس ک کوک رو با پارک دیدم چه صحنه عاشقانه ای(همون حرکت بالای کوک) ازشون عکس گرفتم و رفتم به تهیونگ و شوگا نشون بدم
هیی بچه ها بیاین حس میکنم این گرگ خفته و این گرگ گشنه بهم میان
تهیونگ:تنها کسی که کوک رو رام میکنه ا/ت هست
بعد از کلاس
نازنین رو بردمخونه خودمم رفتم سمت خونهجئون که به رفیقاش و اعضای تیمش نشستن منو تیمم باهم رفتیم کل نقشه روتوضیح دادم حاضر شدیم و رفتیم سمت قصر جناب چیس وقتشه بمیری
کوک:وارد قصر شدیم نگهبان هارو بیهوش کردیم کلا چهارتا تیم من من چهارتا تیم اون بودن تقسیم شدیم دوتا پسر یه طرف و دوتا دختر ی طرف منو ا/ت جدا بودیم چون حواسمون باشه وارد خونش شدیم داخل خونش شبیه زندان بود سقف خونش میله کاری شده بود از میله ها گرفتیم و رفتیم اون سمت بقیه از پنجره وارد شدن هر کدوم از اعضای تیمش رو توی اتاق ها بیهوش کردیم روی پله ها بودیم ک شروع کردیم منو ا/ت دست زدم
ا/ت:آفرین ک مارو بدبخت کنی ازکی حمله کردیم سمتشون نزدیک چهل نفر اومدن به شونه من و پای چپ جئون گلوله خورد ولی مهمنبود چیس دیگه داشت جون میداد ک آخرین گلوله رو زدم و رفتیم بیرون فندکم رو در اوردم و پرتش کردم روی زمین ک کل خونه آتیش گرفت
پارت هفتم🖤👸🏻
جونگ کوک:خب نقشت چیه؟؟
فعلا هیچی
کوک:پارک هیچ وقت درکت نکردم
کارای من درک شدنی نیست خداهم بعضی وقتا از خلقت من پشیمون میشه هه😏 من رفتم فردا کالج میبینمت
کوک:رفت من موندم و فک کردم بهش یعنی انقدر بد زخم خورده هست؟اخه از کی؟ میگه خانوادم ولی بعید میدونم شلوارم رو پوشیدم و رفتم خوابیدم صبح رفتم کالج دیدم داره روی ی برگه طرح میکشه هیچ کس نبود
به به خانم پارک
ا/ت:همون طور که سرم توی برگه بود گفتم سلام جئون
کوک:چه میکنی؟؟
دارم نقشه رو میکشم
کوک:داشتم به برگه نگاه میکردمهمیشه بوی ی عطر تلخ میده ولی به شدت جذب کننده انگار توی خونش هست داشتم نگاش میکردم چون موهاش داشت بلند میشد همش میداد پشت گوشش ولی در می اومد دوتا دستام رو بردم سمت موهاش هر دو طرف رو گرفتم(کیدراما دیده باشید میدونید)
ا/ت:باتعجب برگشتم سمتش
کوک:کارت رو بکن
بعد نقشه شروع کردم به توضیح دادن نقشه ک همون موقع جیمین اومد تو
جیمین:رفتم سمت کلاس ک کوک رو با پارک دیدم چه صحنه عاشقانه ای(همون حرکت بالای کوک) ازشون عکس گرفتم و رفتم به تهیونگ و شوگا نشون بدم
هیی بچه ها بیاین حس میکنم این گرگ خفته و این گرگ گشنه بهم میان
تهیونگ:تنها کسی که کوک رو رام میکنه ا/ت هست
بعد از کلاس
نازنین رو بردمخونه خودمم رفتم سمت خونهجئون که به رفیقاش و اعضای تیمش نشستن منو تیمم باهم رفتیم کل نقشه روتوضیح دادم حاضر شدیم و رفتیم سمت قصر جناب چیس وقتشه بمیری
کوک:وارد قصر شدیم نگهبان هارو بیهوش کردیم کلا چهارتا تیم من من چهارتا تیم اون بودن تقسیم شدیم دوتا پسر یه طرف و دوتا دختر ی طرف منو ا/ت جدا بودیم چون حواسمون باشه وارد خونش شدیم داخل خونش شبیه زندان بود سقف خونش میله کاری شده بود از میله ها گرفتیم و رفتیم اون سمت بقیه از پنجره وارد شدن هر کدوم از اعضای تیمش رو توی اتاق ها بیهوش کردیم روی پله ها بودیم ک شروع کردیم منو ا/ت دست زدم
ا/ت:آفرین ک مارو بدبخت کنی ازکی حمله کردیم سمتشون نزدیک چهل نفر اومدن به شونه من و پای چپ جئون گلوله خورد ولی مهمنبود چیس دیگه داشت جون میداد ک آخرین گلوله رو زدم و رفتیم بیرون فندکم رو در اوردم و پرتش کردم روی زمین ک کل خونه آتیش گرفت
پارت هفتم🖤👸🏻
۱۰.۶k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.