تیمارستان انسان ها p1
دوباره چک روزانه...داشتم تو حیاط تیمارستان قدم میزدم که یه پسر دیدم..به نظر عادی راه میرفت و اونم مثل من انسان بود..وات داشت میومد دنبالم..سریع پشت یه بوته قایم شدم تا پیدام نکنه..خیلی خسته شده بودم نفسم گرفته بود..اومد بالاسرم گفت:
آهای تو..الو مگه کری؟..اومدم نجاتت بدم..این دریچه رو میبینی؟..
بعد به زیر پام اشاره کرد
_باید بری اونجا..از اونجا میری تو خیابون سایبری..میشناسی دیگه؟
خب..جوابم:من تورو نمیشناسم اونوقت توقع داری به خاطر حرفت برم تو یه دریچه که به ناکجا آباد ختم میشه؟؟
_دوست داری نجات پیدا کنی و از دست اونا فرار کنی یا نه؟..اگه جای بدی بود که خودم باهات نمیومدم که..
محو نگاه کردنش بودم..خیلی جذاب بود..جر عاشقش شدم..
_باشه..اما بعدا..اگه بفهمن من انسانم منو میکشن..
اومدن اون پسرو بردن..فک کنم چک روزانه نکرده بودن براش..هوفف باید میرفتم تو اتاقم یا درواقع سلولم وگرنه دوبار چک روزانه میشم پس باید عجله کنم..امیدوارم حال اون پسر خوب باشه..حتی اسمشم نمیدونستم..
آهای تو..الو مگه کری؟..اومدم نجاتت بدم..این دریچه رو میبینی؟..
بعد به زیر پام اشاره کرد
_باید بری اونجا..از اونجا میری تو خیابون سایبری..میشناسی دیگه؟
خب..جوابم:من تورو نمیشناسم اونوقت توقع داری به خاطر حرفت برم تو یه دریچه که به ناکجا آباد ختم میشه؟؟
_دوست داری نجات پیدا کنی و از دست اونا فرار کنی یا نه؟..اگه جای بدی بود که خودم باهات نمیومدم که..
محو نگاه کردنش بودم..خیلی جذاب بود..جر عاشقش شدم..
_باشه..اما بعدا..اگه بفهمن من انسانم منو میکشن..
اومدن اون پسرو بردن..فک کنم چک روزانه نکرده بودن براش..هوفف باید میرفتم تو اتاقم یا درواقع سلولم وگرنه دوبار چک روزانه میشم پس باید عجله کنم..امیدوارم حال اون پسر خوب باشه..حتی اسمشم نمیدونستم..
۳.۳k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.