فن فیک فرفره های انفجاری پارت۵
سلام بچه ها بلاخره بعد سال ها فن فیک گزاشتم چون دیوونم کردید شخص ناشناس کیه؟ و چرا پارت بعدی نمیزاری با اجازه به ۱۳ لایک نرسید ولی دارم میزارم بریم برای فن فیک
اسلاید دوم همون ناشناس
و این قسمتش بوسه داره و کوتاه چون مدرسه ها دارن باز میشن و با دوستام قرار گزاشتم
از زبان ناشناس ( عکسش در اسلاید دوم)
ناشناس:هانچو می خوام بری و کاری کنی که والت بیخیال همه بشه
هانچو : چشم ملکه ی من
توضیح : این ناشناس یک ملکه است و تو ی فن فیک من زن فای خلاصه این ملکه روی بعضی ها آزمایش می کنه و همکارش تعودور
از زبان شو
ساعت ۷ شب
بلاخره پاستا درست کردم همگی خوردیم و با هم خداحافظی کردیم از اونجایی که باید حواسم به والت باشه والت قراره از این به بعد با من بخواب یعنی در آپارتمان من زندگی کنه و چون به واکیا بچه ها درباره این موضوع گفتیم واکیا هم پیش من و والت میاد
واکیا: خوب اینجا ۲ تا نفله داریم 😒
والت: هر چی تو بگی خرس گنده زرد🤪
واکیا:هیییییییییییی
والت: هیییییییییی
واکیا والت داشتن با هم دعوا می کردن نزدیک بود خندم بگیره ولی جلوی خودمو گرفتم وسط دعوا
شو: بچه ها بس کنین دیگه
واکیا والت هم ساکت شدن
موقع خواب شد
از زبان والت
من وسط تخت بودم حس گرما می کردم صورتم سرخ شده بود بخاطر اینکه از سمت راست شو دستم گرفته بود و چشم غوره می رفت به واکیا و از سمت چپ واکیا دستمو گرفته بود و به شو چشم غوره میرفت کم کم داشت صدای نفسام میومد حس می کردم واکیا و شو عاشقمنن!!!!!
که بعد واکیا خوابید شو بدنمو بغل کرد و هی داشت نزدیک تر میشد
( توجه توجه ممکنه با این وضعیت من.....ح...ر....ف شید به صلاح خودتون ادامه بدید)
شو هی داشت نزدیک تر میشد که صورتش هم یکم سرخ شده بود تا اینکه منو ب...و....س....ی...د و زیر گوشم گفت : دوست دارم
منم گفتم : م .. منم
از زبان فیری
پایان قسمت ۵ برای قسمت بعدی لایک به ۸ برسه و کامنت به ۱۰ تا هرکی یک کامنت بده اگه ۲ کامنت بشه یکیشو حساب نمی کنم
اسلاید دوم همون ناشناس
و این قسمتش بوسه داره و کوتاه چون مدرسه ها دارن باز میشن و با دوستام قرار گزاشتم
از زبان ناشناس ( عکسش در اسلاید دوم)
ناشناس:هانچو می خوام بری و کاری کنی که والت بیخیال همه بشه
هانچو : چشم ملکه ی من
توضیح : این ناشناس یک ملکه است و تو ی فن فیک من زن فای خلاصه این ملکه روی بعضی ها آزمایش می کنه و همکارش تعودور
از زبان شو
ساعت ۷ شب
بلاخره پاستا درست کردم همگی خوردیم و با هم خداحافظی کردیم از اونجایی که باید حواسم به والت باشه والت قراره از این به بعد با من بخواب یعنی در آپارتمان من زندگی کنه و چون به واکیا بچه ها درباره این موضوع گفتیم واکیا هم پیش من و والت میاد
واکیا: خوب اینجا ۲ تا نفله داریم 😒
والت: هر چی تو بگی خرس گنده زرد🤪
واکیا:هیییییییییییی
والت: هیییییییییی
واکیا والت داشتن با هم دعوا می کردن نزدیک بود خندم بگیره ولی جلوی خودمو گرفتم وسط دعوا
شو: بچه ها بس کنین دیگه
واکیا والت هم ساکت شدن
موقع خواب شد
از زبان والت
من وسط تخت بودم حس گرما می کردم صورتم سرخ شده بود بخاطر اینکه از سمت راست شو دستم گرفته بود و چشم غوره می رفت به واکیا و از سمت چپ واکیا دستمو گرفته بود و به شو چشم غوره میرفت کم کم داشت صدای نفسام میومد حس می کردم واکیا و شو عاشقمنن!!!!!
که بعد واکیا خوابید شو بدنمو بغل کرد و هی داشت نزدیک تر میشد
( توجه توجه ممکنه با این وضعیت من.....ح...ر....ف شید به صلاح خودتون ادامه بدید)
شو هی داشت نزدیک تر میشد که صورتش هم یکم سرخ شده بود تا اینکه منو ب...و....س....ی...د و زیر گوشم گفت : دوست دارم
منم گفتم : م .. منم
از زبان فیری
پایان قسمت ۵ برای قسمت بعدی لایک به ۸ برسه و کامنت به ۱۰ تا هرکی یک کامنت بده اگه ۲ کامنت بشه یکیشو حساب نمی کنم
۵.۸k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.