دلبرک نازک نارنجی پارت ۱۹
پرده رو داشتم میکشیدم که دیدم اون طرفش پاره شده ای با صبح مونو خراب کرد پرده رو کشیدم اومدم عقب دیدم پرده کلا پاره شده دیگه باید برای خودم پرده بخرم این دیگه قابل استفاده نیست گوشیمو برداشتم دو هفته پیش خریده بودمش خیلی خوشحال بودم که از دست اون گوشیه غرازه قبلی خلاص شدم ساعت دیدم ۷ بود وای کی دو ساعت گذشت
بزور در کشو رو باز کردم مگه باز میشد این دراور هم داغون شده یه مانتو سبز که تا پایین زانو بود رو برداشتم بایه شلوار تنگ زیاد مهم نبود چون مانتوم بلند بود بخاطر شکیب لباسایی که میپوشم باید بلند باشه 😬 مقنعه پوشیدم موهامو از لاش کردم تو کمربند مانتو مو بستم کیفم رو برداشتم کتابو ریختم توش گوشیمو گرفتم نشستم زمین لوازم ارایشم رو دراوردم پولامو خرج این ها میکردم بلاخره ظاهرم هم مهمه کلاسرم هم برداشتم و رفتم پاین
من: سلام صبح بخیر
شکیب اخماش رفت توهم
شکیب: اون چیه از مقنعه ات دادی بیرون ( با عصبانیت) دیدم یه شاخه از موهام افتاده رو دماغم
سریع کردمش تو موهامو مقنعه رو دادم جلو سرمو انداختم پایین نشستم پای سفره صبحانه رو نصفه خوردم و پاشدم
مامانم : اه چرا پاشدی
من دیگه سیر شدم
داشتم میرفتم که
شکیب: .....
شرط : ۱۵ تا لایک و ۱۰ تا کامنت 😘😘😘
بزور در کشو رو باز کردم مگه باز میشد این دراور هم داغون شده یه مانتو سبز که تا پایین زانو بود رو برداشتم بایه شلوار تنگ زیاد مهم نبود چون مانتوم بلند بود بخاطر شکیب لباسایی که میپوشم باید بلند باشه 😬 مقنعه پوشیدم موهامو از لاش کردم تو کمربند مانتو مو بستم کیفم رو برداشتم کتابو ریختم توش گوشیمو گرفتم نشستم زمین لوازم ارایشم رو دراوردم پولامو خرج این ها میکردم بلاخره ظاهرم هم مهمه کلاسرم هم برداشتم و رفتم پاین
من: سلام صبح بخیر
شکیب اخماش رفت توهم
شکیب: اون چیه از مقنعه ات دادی بیرون ( با عصبانیت) دیدم یه شاخه از موهام افتاده رو دماغم
سریع کردمش تو موهامو مقنعه رو دادم جلو سرمو انداختم پایین نشستم پای سفره صبحانه رو نصفه خوردم و پاشدم
مامانم : اه چرا پاشدی
من دیگه سیر شدم
داشتم میرفتم که
شکیب: .....
شرط : ۱۵ تا لایک و ۱۰ تا کامنت 😘😘😘
۲.۶k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.