پلیس خلافکار من
پلیس خلافکار من
*<My criminal police>*
پارت ۵
ا.ت:جونگ کوک؟
جونگ کوک:بله؟
ا.ت:امروز چت بود؟
جونگ کوک:هچی
ا.ت:آخه یه جوری بودی ... داغ بودی سرخ شده بودی
جونگ کوک:هوا گرم بوده
ا.ت:ولی ما تو زمستونیم
جونگ کوک: ... بگیر بخواب دیره
ا.ت:باشه ددی
جونگ کوک:هن؟
ا.ت:(خواب)
جونگ کوک: ... عجب
(پرش زمانی فردا)
جونگ کوک:
صبح بلند شدم دیدم ا.ت نیست پتو رو زدم کنار رو بلند شدم خودمو کش دادم
جونگ کوک:ا.ت؟ ... ا.ت کجایی؟
جونگ کوک:
رفتم همه جارو گذشتم ولی نبود ... لابد رفته بیرون قدم بزنه
لباسمو عوض کردم و رفتم بیرون
داشتم تو خیابون تهران قدم میزنم که صدای سوت پلیس میخکوبم کرد
پلیس:(در حال دویدن)ببین امروز میگیرمت
ا.ت:بیا بگیر پس
پلیس: ... چرا واینمیستی؟
ا.ت:ترمزم بریده
ا.ت:
پشت سرم نگاه میکردم ... ولی وقتی جلومو نگاه کردم خوردم به یه پسره
ا.ت:حواست کج ...
جونگ کوک: ... ا.ت؟
ا.ت:هن؟ ... ا.ت کیه من ا.ت نمیشناسم
ا.ت:
همینجوری که داشتم می پیچوندمش دست یکی اومد رو دستم
پلیس:بالاخره ... گرفتمت ... یه لحظه فقط (نفس نفس زدن)
ا.ت: آب میخوای؟
پلیس:نه ... نمیخواد دستت درد نکنه ... اهم خوب لی ا.ت بالاخره میری زندان ... ممنون قربان
ا.ت:قربان؟با کی؟
جونگ کوک:با منه
ا.ت:جونگ کوک شوخیت گرفته؟
جونگ کوک:نه من پلیسم
ا.ت:ولی تو که گفتی د ...
پلیس:بیا بریم خانم لی
ا.ت:نه وایسا یه لحظه
جونگ کوک:شرمندم ا.ت
ا.ت:ولی ...
(پرش زمانی داخل زندان)
ا.ت:برای چی منو آوردین اینجا؟چرا فقط شیشه اینجاست؟
لایک؟:(
شب بقیشو میزارن:)
*<My criminal police>*
پارت ۵
ا.ت:جونگ کوک؟
جونگ کوک:بله؟
ا.ت:امروز چت بود؟
جونگ کوک:هچی
ا.ت:آخه یه جوری بودی ... داغ بودی سرخ شده بودی
جونگ کوک:هوا گرم بوده
ا.ت:ولی ما تو زمستونیم
جونگ کوک: ... بگیر بخواب دیره
ا.ت:باشه ددی
جونگ کوک:هن؟
ا.ت:(خواب)
جونگ کوک: ... عجب
(پرش زمانی فردا)
جونگ کوک:
صبح بلند شدم دیدم ا.ت نیست پتو رو زدم کنار رو بلند شدم خودمو کش دادم
جونگ کوک:ا.ت؟ ... ا.ت کجایی؟
جونگ کوک:
رفتم همه جارو گذشتم ولی نبود ... لابد رفته بیرون قدم بزنه
لباسمو عوض کردم و رفتم بیرون
داشتم تو خیابون تهران قدم میزنم که صدای سوت پلیس میخکوبم کرد
پلیس:(در حال دویدن)ببین امروز میگیرمت
ا.ت:بیا بگیر پس
پلیس: ... چرا واینمیستی؟
ا.ت:ترمزم بریده
ا.ت:
پشت سرم نگاه میکردم ... ولی وقتی جلومو نگاه کردم خوردم به یه پسره
ا.ت:حواست کج ...
جونگ کوک: ... ا.ت؟
ا.ت:هن؟ ... ا.ت کیه من ا.ت نمیشناسم
ا.ت:
همینجوری که داشتم می پیچوندمش دست یکی اومد رو دستم
پلیس:بالاخره ... گرفتمت ... یه لحظه فقط (نفس نفس زدن)
ا.ت: آب میخوای؟
پلیس:نه ... نمیخواد دستت درد نکنه ... اهم خوب لی ا.ت بالاخره میری زندان ... ممنون قربان
ا.ت:قربان؟با کی؟
جونگ کوک:با منه
ا.ت:جونگ کوک شوخیت گرفته؟
جونگ کوک:نه من پلیسم
ا.ت:ولی تو که گفتی د ...
پلیس:بیا بریم خانم لی
ا.ت:نه وایسا یه لحظه
جونگ کوک:شرمندم ا.ت
ا.ت:ولی ...
(پرش زمانی داخل زندان)
ا.ت:برای چی منو آوردین اینجا؟چرا فقط شیشه اینجاست؟
لایک؟:(
شب بقیشو میزارن:)
۳.۳k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.