بهای قمار پارت 19
بهای قمار
پارت 19
ناگهان در با شدت باز شد و به دیوار برخورد کرد ...
اقای مین بود
+ لیراا
لیرا از پتو رو کنار زد و از روی تخت بلند شد و به سمت اقای مین دوید
- چیشده اقای مین ؟
اقای مین اخماش توی هم بود و از عصبانیت قرمز شده بود بی توجه به لیرا به سمت یونگی داد زد
+ بیاا پائین
یونگی سریع سمت پدرش رفت لیرا خواست با اونا از اتاق خارج شه که اقای مین جلوشو گرفت
+ تو اینجا بمون !
لیرا سر جاش میخکوب موند اقای مین در اتاقو با شدت کوبید و لیرا صدای قفل کردن در رو شنید ... ستبقه دیدن همچین رفتاری رو از اقای مین ندیده بود
نگران شروع کرده به راه رفتن تو اتاق و جویدن و ور رفتن با ناخوناش ...
*******
یونگی پشت سر پدرش از اتاق خارج شد متعجب بود ، تا الان این حجم از عصبانیت پدرش رو یک جا ندیده بود !
پدرش در رو کوبید و قفل کرد
¥ بابا اتفاقی افتاده ؟
+ اتفاق که خیلی !
¥ چی ش....
پدرش پرید وسط حرفش
+ خودت میفهمی
یونگی با اینکه از پدرش متنفر بود اما حالا دیگه واقعا نگرانش شده بود صدایی از توی پذیرایی میومد که نشون میداد مهمون اومده اما یونگی بی ملاحضه به صدا سمت اشپزخونه رفت و قرص ارامبخشی رو از توی یخچال بیرون اورد و سمت پدرش گرفت
پدرش قرص رو پس زد
+ برا خودت نگهش دار لازمت میشه !
یونگی پوفی کشید
¥ من اگه عصبانی بشم یه قوطی از این هام نمیتونه ارومم کنه نگران قلبتونم !
اقای مین با کلافگی قرص رو گرفت و بعد بطری اب رو تا اخر خورد
¥ مثل اینکه خیلی عصبانی هستید !
اقای مین با حرص گفت
+ خیلی ... !
یونگی دنبال اقای مین از پله ها پائین رفت وکیل خانوادگیشون روی مبل نشسته بود و پرونده ای صورتی رنگ جلوش بود ...
یوکیل با دیدن یونگی و پدرش بلند شد و تعظیم کوتاهی کرد
وکیل : سلام جناب مین
یونگی هم متقابلا تعظیمی کرد
¥ سلام اقای هارد
یونگی روی مبل رو به روی اقای هارد نشست
¥ مشکل چیه اقای هارد ؟
اقای هارد پرونده رو رو از روی میز به سمت یونگی هل داد
وکیل : چند ساعت پیش این عکسا برای ما پست شده!
یونگی در پرونده رو باز کرد ....
چیزایی که میدیدود باور نمیکرد ... ملاقات لیرا با رقیب پدرش ؟!
¥ ای...این که ل..لیراست !
وکیلش ادامه داد : تازه فقط این نیست ایشون اطلاعات ما رو مخفیانه هم لو دادن و البته ...
یونگی که داشت از عصبانیت قرمز میشد داد زد
¥ البته چییی ؟
وکیل با لرز ادامه داد : ایشون با رقیب پدرتون رابطه هم داشتن ...
و با دستش صفحه رو ورق زد ... عکسای +18 که از پشت گرفته شده بودن و به وضوح میشد رنگ موهای لیرا رو توش تشخیص داد !
یونگی سرشو بین دستاش فرو برد و چند تا نفس عمیق کشید ...
با قدم های محکم سمت اتاق لیرا حرکت کرد کیدو با شدت باز کرد و وارد اتاق شد ! کیلیدو از توی در بیرون اورد و درو از تو قفل کرد
اقای مین با نگرانی به سمت در رفت و چند بار توی در کوبید
+ یونگییی اروم بااش بلایی سرش نیااریااا
اقای مین میدونست درسته که لیرا بهشون خیانت کرده بود اما همونقدر هم براشون سود داشت پس میدونست به پاس همه اون لطفاش تبعیدش کنه یا دوباره اموزشش بده ...
دوباره با مشت چند بار کوبید تو در
+ یونگییی
( منحرفان عزیز به پاس اصرار ای زیاد شما پارت بعدی اسماته پس لطفا اونایی که دوست ندارن نخونن از یه جایی علامت میزنم که بخونید ممنون )
پارت 19
ناگهان در با شدت باز شد و به دیوار برخورد کرد ...
اقای مین بود
+ لیراا
لیرا از پتو رو کنار زد و از روی تخت بلند شد و به سمت اقای مین دوید
- چیشده اقای مین ؟
اقای مین اخماش توی هم بود و از عصبانیت قرمز شده بود بی توجه به لیرا به سمت یونگی داد زد
+ بیاا پائین
یونگی سریع سمت پدرش رفت لیرا خواست با اونا از اتاق خارج شه که اقای مین جلوشو گرفت
+ تو اینجا بمون !
لیرا سر جاش میخکوب موند اقای مین در اتاقو با شدت کوبید و لیرا صدای قفل کردن در رو شنید ... ستبقه دیدن همچین رفتاری رو از اقای مین ندیده بود
نگران شروع کرده به راه رفتن تو اتاق و جویدن و ور رفتن با ناخوناش ...
*******
یونگی پشت سر پدرش از اتاق خارج شد متعجب بود ، تا الان این حجم از عصبانیت پدرش رو یک جا ندیده بود !
پدرش در رو کوبید و قفل کرد
¥ بابا اتفاقی افتاده ؟
+ اتفاق که خیلی !
¥ چی ش....
پدرش پرید وسط حرفش
+ خودت میفهمی
یونگی با اینکه از پدرش متنفر بود اما حالا دیگه واقعا نگرانش شده بود صدایی از توی پذیرایی میومد که نشون میداد مهمون اومده اما یونگی بی ملاحضه به صدا سمت اشپزخونه رفت و قرص ارامبخشی رو از توی یخچال بیرون اورد و سمت پدرش گرفت
پدرش قرص رو پس زد
+ برا خودت نگهش دار لازمت میشه !
یونگی پوفی کشید
¥ من اگه عصبانی بشم یه قوطی از این هام نمیتونه ارومم کنه نگران قلبتونم !
اقای مین با کلافگی قرص رو گرفت و بعد بطری اب رو تا اخر خورد
¥ مثل اینکه خیلی عصبانی هستید !
اقای مین با حرص گفت
+ خیلی ... !
یونگی دنبال اقای مین از پله ها پائین رفت وکیل خانوادگیشون روی مبل نشسته بود و پرونده ای صورتی رنگ جلوش بود ...
یوکیل با دیدن یونگی و پدرش بلند شد و تعظیم کوتاهی کرد
وکیل : سلام جناب مین
یونگی هم متقابلا تعظیمی کرد
¥ سلام اقای هارد
یونگی روی مبل رو به روی اقای هارد نشست
¥ مشکل چیه اقای هارد ؟
اقای هارد پرونده رو رو از روی میز به سمت یونگی هل داد
وکیل : چند ساعت پیش این عکسا برای ما پست شده!
یونگی در پرونده رو باز کرد ....
چیزایی که میدیدود باور نمیکرد ... ملاقات لیرا با رقیب پدرش ؟!
¥ ای...این که ل..لیراست !
وکیلش ادامه داد : تازه فقط این نیست ایشون اطلاعات ما رو مخفیانه هم لو دادن و البته ...
یونگی که داشت از عصبانیت قرمز میشد داد زد
¥ البته چییی ؟
وکیل با لرز ادامه داد : ایشون با رقیب پدرتون رابطه هم داشتن ...
و با دستش صفحه رو ورق زد ... عکسای +18 که از پشت گرفته شده بودن و به وضوح میشد رنگ موهای لیرا رو توش تشخیص داد !
یونگی سرشو بین دستاش فرو برد و چند تا نفس عمیق کشید ...
با قدم های محکم سمت اتاق لیرا حرکت کرد کیدو با شدت باز کرد و وارد اتاق شد ! کیلیدو از توی در بیرون اورد و درو از تو قفل کرد
اقای مین با نگرانی به سمت در رفت و چند بار توی در کوبید
+ یونگییی اروم بااش بلایی سرش نیااریااا
اقای مین میدونست درسته که لیرا بهشون خیانت کرده بود اما همونقدر هم براشون سود داشت پس میدونست به پاس همه اون لطفاش تبعیدش کنه یا دوباره اموزشش بده ...
دوباره با مشت چند بار کوبید تو در
+ یونگییی
( منحرفان عزیز به پاس اصرار ای زیاد شما پارت بعدی اسماته پس لطفا اونایی که دوست ندارن نخونن از یه جایی علامت میزنم که بخونید ممنون )
۸۰.۶k
۳۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.