فیک : خیابان عشق پارت : ۳
فیک : خیابان عشق پارت : ۳
دختره: اسمم میرا ست
کوک: ....
میرا: چیه؟اسمم خوب نیست خودم میدونم
کوک: نه اتفاقا فکر میکنم اسم قشنگیه
میرا: ممنون
کوک: خب میرا ببین میتونی کامل برام تعریف کنی چجوریه اون خوابت؟
میرا: همش میدوم .. یچیزی پشتم دنبالمه.. وقتی برمیگردم ببینمش یه شخص کاملا سیاه پشتمه و داره دنبالم میکنه
آنقدر هرشب این کابوس رو دیدم ... که دیگه پاک عقلم از دست داده بودم
و بقیشم که خودت بودی دیدی
کوک: خب پس درست مثل منی . جفتمون یه مشکل داریم . خونت کجاست؟
میرا: خونه ندارم تو کافه ای که کار میکنم طبقه بالاش میخوابم.
کوک: بهتره پیش هم باشیم پس تو بیا خونه من
میرا: چ..چی خونه تو؟
کوک: نگران نباش خونم بزرگه هر اتاق دستشویی و حموم جدا داره و در ها قفل هم دارن
میرا: ام خب پس باشه
کوک: دکتر گفت بهتره 24 ساعت دیگه اینجا باشی بعد میریم
میرا: 24 ساعتتتت؟ من اینجا میمیرم از سرگرمی نداشتن که..
کوک: اینجا شهربازی نیست که .. میتونی تلویزیون ببینی
میرا: باشه
میرا دستش دراز کرد که کنترل برداره یهو چشمم خورد به دستش که باندش یکم خونی بود
دستش گرفتم و با دقت نگاه کردم
کوک: بنظر نمیاد سطحی بوده باشه؛درد که نداری؟
میرا: نه فقط وقتی خیلی دستم میکشم درد میگیره
کوک: تو هیچکاری نمیخواد بکنی
هرچی خواستی خودم برات میارم
میرا: باشه پس کنترل بده بهم لطفا
*
ویو میرا:
جونگکوک تنها کسی بود که بهم اهمیت میداد
این بد بود .. ممکنه بهش وابسته شم .
باید حواسم باشه براش دردسر درست نکنم
کوک: گشنت نیست؟
میرا: سرم تکون دادم به نشونه بله
کوک: خب پس من میرم یچیزی بگیرم .
*
روز مرخص شدن میرا ✨📍
کوک روز مرخص شدن پول پرداخت کرد و
منو با ماشین خودش برد .
رسیدیم به یه عمارت بزرگ
همونجور مات و مبهوت مونده بودم که کوک گفت: زیاد مات نمون دیگه قراره اینجا زندگی کنی
فیک : خیابان عشق پارت : ۳
دختره: اسمم میرا ست
کوک: ....
میرا: چیه؟اسمم خوب نیست خودم میدونم
کوک: نه اتفاقا فکر میکنم اسم قشنگیه
میرا: ممنون
کوک: خب میرا ببین میتونی کامل برام تعریف کنی چجوریه اون خوابت؟
میرا: همش میدوم .. یچیزی پشتم دنبالمه.. وقتی برمیگردم ببینمش یه شخص کاملا سیاه پشتمه و داره دنبالم میکنه
آنقدر هرشب این کابوس رو دیدم ... که دیگه پاک عقلم از دست داده بودم
و بقیشم که خودت بودی دیدی
کوک: خب پس درست مثل منی . جفتمون یه مشکل داریم . خونت کجاست؟
میرا: خونه ندارم تو کافه ای که کار میکنم طبقه بالاش میخوابم.
کوک: بهتره پیش هم باشیم پس تو بیا خونه من
میرا: چ..چی خونه تو؟
کوک: نگران نباش خونم بزرگه هر اتاق دستشویی و حموم جدا داره و در ها قفل هم دارن
میرا: ام خب پس باشه
کوک: دکتر گفت بهتره 24 ساعت دیگه اینجا باشی بعد میریم
میرا: 24 ساعتتتت؟ من اینجا میمیرم از سرگرمی نداشتن که..
کوک: اینجا شهربازی نیست که .. میتونی تلویزیون ببینی
میرا: باشه
میرا دستش دراز کرد که کنترل برداره یهو چشمم خورد به دستش که باندش یکم خونی بود
دستش گرفتم و با دقت نگاه کردم
کوک: بنظر نمیاد سطحی بوده باشه؛درد که نداری؟
میرا: نه فقط وقتی خیلی دستم میکشم درد میگیره
کوک: تو هیچکاری نمیخواد بکنی
هرچی خواستی خودم برات میارم
میرا: باشه پس کنترل بده بهم لطفا
*
ویو میرا:
جونگکوک تنها کسی بود که بهم اهمیت میداد
این بد بود .. ممکنه بهش وابسته شم .
باید حواسم باشه براش دردسر درست نکنم
کوک: گشنت نیست؟
میرا: سرم تکون دادم به نشونه بله
کوک: خب پس من میرم یچیزی بگیرم .
*
روز مرخص شدن میرا ✨📍
کوک روز مرخص شدن پول پرداخت کرد و
منو با ماشین خودش برد .
رسیدیم به یه عمارت بزرگ
همونجور مات و مبهوت مونده بودم که کوک گفت: زیاد مات نمون دیگه قراره اینجا زندگی کنی
۶.۶k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.