👑💜
{رویای شیرین من}
پارت : 10
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
از زبان راوی :
جائه هم از فرصت استفاده کرد و رفت کمپانی هایب دیدن مربی دنس اونجا آقای سونگ سون دون .
بعد از سلام و احوال پرسی قرار شد بهش کمک کنم و توی بخش دنس کارآموز ها بهش کمک کنم .
بعد از تموم شدن دنسشون ایرادشون رو گرفتم یکیشون گفتش که میخواد موهاشو رنگ کنه ( همشون پسرن ) به نظرم چه رنگی بهش میاد
گفتم :
- خودت چه رنگی دوست داری؟
یکیشون گفت :
- رنگ موهای شما
خندم گرفت و بقیه هم خندیدن ، بعد از تعیین رنگ مو رفتم داخل بالکن دفتر مدیریت تا به همراه قهوه ام کمی هوا بخورم ، وقتی برگشتم یه پسری اومده بود داخل ، چیزی روی میز گذاشت و رفت سمت بالکن به خاطر اینکه زمین رو تازه شسته بودن خیس بود ، پاش لیز خورد داشت از بالکن میوفتاد که دستش رو گرفتم و نزاشتم بیوفته ...
ویو جین :
تا اومدم در بالکن و ببندم پام لیز خورد و نزدیک بود با زندگی خداحافظی کنم که یمی دستم رو گرفت ، نگاش کردم خیلی خوشگل بود و داشت پوکر بهم نگاه میکرد که خودم جمع و جور کردم و صاف وایستادم از روی سنجاق سینه اش متوجه شدم از خاندان های سلطنتیِ قبل از اینکه ضایع بشم تعظیم کوتاهی کردم و تا خواست حرفی بزنه سریع در رفتم .
داشتم به پشت سرم نگاه میکردم که یه پله رو انداختم و با سر رفتم تو پله ها و تا آخر پله ها و بالا پایین شدم و بعد افتادم روی زمین ، همه جای بدنم درد گرفته بود که یکی دستم و گرفتم و بلندم کرد دیدم همون دختره است که بلندم کرده تا خواستم دوباره تعظیم کنم جلوم رو گرفت :
- نه لازم نیست
صدای قشنگی داشت ، با لبخند بهم نگاه کرد و گفت :
- صدمه جدی که ندیدی؟
با خجالت گفتم :
- نمیدونم فقط این دستم خیلی درد می کنه
اشاره به دست سمت چپم کردم .
اولش نگاه کرد ولی بعد همینکه بهش دست زد داد بلندی از سر درد کشیدم که گفت :
- دستت باد کرده احتمالا شکسته باید بری پیش دکتر
- نه نه نمیخواد
بازوم رو کشید و از کمپانی برد بیرون ، من و سوار ماشین کرد و خودشم نشست ، به راننده اش گفت :
- بریم پیش دکتر خودم
راننده اش با حرص به من نگاه کرد جوری که از خجالت آب شدم بعد گفت :
- من ایشون رو نمیشناسم بهتره اول امنیت شما ...
نزاشت صحبتش کامل بشه که گفت :
- ساکت باش و فقط برو ممکنه جدی تر بشه
خواست چیزی بگه که دختره عربده ای کشید که خودمم ترسیدم :
- گفتم برو
راننده چیزی نگفت و از شیشه به من نگاه کرد که سرمو پایین انداختم و ماشین رو روشن کرد و حرکت کردیم .
یخورده که بهش نگاه کردم قیافه اش آشنا بود ، احساس می کردم جایی دیدمش ، همینجوری که غرق نگاه کردنش بودم ماشین متوقف شد سرمو برگردوندم و دیدم با بهترین بیمارستان سئول روبه رو شدم ، دختره دستمو گرفت و برد تو ، با تیپ ضایع ای که داشتم کلی خجالت کشیدم و بعدش هم رفتیم داخل یکی از اتاق ها که یه خانم جوان رو دیدم که پشت میز نشسته بود مثل اینکه اون همون دکتره بود ، سرشو بالا آورد و با لبخند به ما نگاه کرد :
- به به بالاخره جائه خانم یه سری به این اطراف زد ، چه خبرا؟
به من اشاره کرد و گفت :
- و ایشون کی باشن؟
همون دختره که اسمش جائه بود گفت :
- راستش رو بخوای قضیه اش طولانی ایشون یه لطفی به من کرده و من دارم جبران می کنم
- همون قضیه؟
- آره
گیج شدم مثل اینکه من و میشناخت ...
ویو نامجون :
داشتم دنبال جین می گشتم غیب شده بود ، هر گوشه کناری رو گشتم ولی نبود !
داشتم می مردم از نگرانی ، با جیمین و پی دی نیم رفتیم دوربین هارو چک کنیم که متوجه شدیم جین از پله ها افتاده و خانمی اونو با خودش برده
پی دی نیم :
- می برتش بیمارستان نگران نباشید
من یکم به مانیتور نگاه کردم و گفتم :
- ایشون کیه؟
پی دی نیم :
- یه آیدل از کمپانی وای جیه و جزو خاندان های سلطنتی به حساب میاد چون پدرش از نوادگان سلطنتیه و خلاصه اینجوری
جیمین :
- واو
همون لحظه جین در اتاق رو باز کرد که فوری با جیمین بغلش کردیم که گفت :
- آی بابا دستم
نگاش کردم ، دستش رو گچ گرفته بود ازش پرسیدم چیشده گفت :
- از پله ها افتادم دستم شکست گچ گرفتم
پی دی نیم :
- همین که سالمی خودش کافیه
جین :
- آره
...
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
پارت : 10
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
از زبان راوی :
جائه هم از فرصت استفاده کرد و رفت کمپانی هایب دیدن مربی دنس اونجا آقای سونگ سون دون .
بعد از سلام و احوال پرسی قرار شد بهش کمک کنم و توی بخش دنس کارآموز ها بهش کمک کنم .
بعد از تموم شدن دنسشون ایرادشون رو گرفتم یکیشون گفتش که میخواد موهاشو رنگ کنه ( همشون پسرن ) به نظرم چه رنگی بهش میاد
گفتم :
- خودت چه رنگی دوست داری؟
یکیشون گفت :
- رنگ موهای شما
خندم گرفت و بقیه هم خندیدن ، بعد از تعیین رنگ مو رفتم داخل بالکن دفتر مدیریت تا به همراه قهوه ام کمی هوا بخورم ، وقتی برگشتم یه پسری اومده بود داخل ، چیزی روی میز گذاشت و رفت سمت بالکن به خاطر اینکه زمین رو تازه شسته بودن خیس بود ، پاش لیز خورد داشت از بالکن میوفتاد که دستش رو گرفتم و نزاشتم بیوفته ...
ویو جین :
تا اومدم در بالکن و ببندم پام لیز خورد و نزدیک بود با زندگی خداحافظی کنم که یمی دستم رو گرفت ، نگاش کردم خیلی خوشگل بود و داشت پوکر بهم نگاه میکرد که خودم جمع و جور کردم و صاف وایستادم از روی سنجاق سینه اش متوجه شدم از خاندان های سلطنتیِ قبل از اینکه ضایع بشم تعظیم کوتاهی کردم و تا خواست حرفی بزنه سریع در رفتم .
داشتم به پشت سرم نگاه میکردم که یه پله رو انداختم و با سر رفتم تو پله ها و تا آخر پله ها و بالا پایین شدم و بعد افتادم روی زمین ، همه جای بدنم درد گرفته بود که یکی دستم و گرفتم و بلندم کرد دیدم همون دختره است که بلندم کرده تا خواستم دوباره تعظیم کنم جلوم رو گرفت :
- نه لازم نیست
صدای قشنگی داشت ، با لبخند بهم نگاه کرد و گفت :
- صدمه جدی که ندیدی؟
با خجالت گفتم :
- نمیدونم فقط این دستم خیلی درد می کنه
اشاره به دست سمت چپم کردم .
اولش نگاه کرد ولی بعد همینکه بهش دست زد داد بلندی از سر درد کشیدم که گفت :
- دستت باد کرده احتمالا شکسته باید بری پیش دکتر
- نه نه نمیخواد
بازوم رو کشید و از کمپانی برد بیرون ، من و سوار ماشین کرد و خودشم نشست ، به راننده اش گفت :
- بریم پیش دکتر خودم
راننده اش با حرص به من نگاه کرد جوری که از خجالت آب شدم بعد گفت :
- من ایشون رو نمیشناسم بهتره اول امنیت شما ...
نزاشت صحبتش کامل بشه که گفت :
- ساکت باش و فقط برو ممکنه جدی تر بشه
خواست چیزی بگه که دختره عربده ای کشید که خودمم ترسیدم :
- گفتم برو
راننده چیزی نگفت و از شیشه به من نگاه کرد که سرمو پایین انداختم و ماشین رو روشن کرد و حرکت کردیم .
یخورده که بهش نگاه کردم قیافه اش آشنا بود ، احساس می کردم جایی دیدمش ، همینجوری که غرق نگاه کردنش بودم ماشین متوقف شد سرمو برگردوندم و دیدم با بهترین بیمارستان سئول روبه رو شدم ، دختره دستمو گرفت و برد تو ، با تیپ ضایع ای که داشتم کلی خجالت کشیدم و بعدش هم رفتیم داخل یکی از اتاق ها که یه خانم جوان رو دیدم که پشت میز نشسته بود مثل اینکه اون همون دکتره بود ، سرشو بالا آورد و با لبخند به ما نگاه کرد :
- به به بالاخره جائه خانم یه سری به این اطراف زد ، چه خبرا؟
به من اشاره کرد و گفت :
- و ایشون کی باشن؟
همون دختره که اسمش جائه بود گفت :
- راستش رو بخوای قضیه اش طولانی ایشون یه لطفی به من کرده و من دارم جبران می کنم
- همون قضیه؟
- آره
گیج شدم مثل اینکه من و میشناخت ...
ویو نامجون :
داشتم دنبال جین می گشتم غیب شده بود ، هر گوشه کناری رو گشتم ولی نبود !
داشتم می مردم از نگرانی ، با جیمین و پی دی نیم رفتیم دوربین هارو چک کنیم که متوجه شدیم جین از پله ها افتاده و خانمی اونو با خودش برده
پی دی نیم :
- می برتش بیمارستان نگران نباشید
من یکم به مانیتور نگاه کردم و گفتم :
- ایشون کیه؟
پی دی نیم :
- یه آیدل از کمپانی وای جیه و جزو خاندان های سلطنتی به حساب میاد چون پدرش از نوادگان سلطنتیه و خلاصه اینجوری
جیمین :
- واو
همون لحظه جین در اتاق رو باز کرد که فوری با جیمین بغلش کردیم که گفت :
- آی بابا دستم
نگاش کردم ، دستش رو گچ گرفته بود ازش پرسیدم چیشده گفت :
- از پله ها افتادم دستم شکست گچ گرفتم
پی دی نیم :
- همین که سالمی خودش کافیه
جین :
- آره
...
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
۴.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.