"دژاوو"
"دژاوو"
part:1
تا وارد هنرستان شدم صدای هم همه به گوش رسید
لیا:باز اون دختره عجیب غریب اومد
میرا:آره نگاش کن حتی یدونه دوست هم نداره
لیا:وای آره (پوزخند)
بی تفاوت از کنارشون رد شدم
آره من اون دختره عجیب غریب ام
وارد دری که روش نوشته بود
"تاریخ⁶"
شدم
اونجا پر از نقاشی های قدیمی و هنری بود
البته که هر هنرستانی تو سئول همچین اتاقی رو داره
ولی هنرستان ما مهم ترین نقاشی های قدیمی رو داره
داشتم به نقاشی ها نگاه میکردم که یه نقاشی منو به خودش جذب کرد
تاحالا با اینکه بار ها اینجا کلاس داشتیم این رو ندیده بودم
رفتم رو به روی نقاشی وایستادم
نقاشی یه قصر بود
پایین نقاشی زده بود
"فرانسه'۱۳'جولای"
"سال ۱۹۲۱"
با اینکه ماله یک قرن پیشه ولی خیلی زیباعه
که یهو بچه ها اومدن تو
لیا:آهای ا.ت داری چیکار میکنی
ا.ت:.....
لیا:ا.ت با تو ام
ا.ت:...
میرا:ولش کن اون دیوونه است
درسته من یه دیوونه ام ولی دیوونه هنر و تاریخ
تا استاد مِی بیاد به پنجره خیره شده بودم که جسمی به رنگ آبی نمایان شد
بهش نمیخورد از اون روح های بدرد نخور ولگرد باشه
که بعد از مرگ گم میشن و نمیتونند راه خودشون رو پیدا کنن
لباس سربازان قدیمی به تن داشت
البته بدون کلاه
پس این یه روح خیلی خاصه
بهش خیره شدم چهره خیلی زیبایی داشت
به من نگاه کرد و بهم لبخند منم متقابلا بهش لبخند زدم
شاید فکر کنید چرا ازش نترسیدم
چون از موقعی که به دنیا اومدم روح میبینم چه روح های ترسناک چه اونایی که خاص بودن
برای همون از وقتی به خانوادم گفتم من رو ترک کردن و گذاشتنم خوابگاه دخترونه
این روح های ولگرد باید به سمت ماه برن و پل مرگ و زندگی رو پیدا کنن تا کم کم به اون دنیا برن
روحه به اون نقاشی که تازه آورده بودنش خیره شده بود
پس فکر کنم اونم مال اون قصر بوده
داشتم فکر میکردم که استاد اومد تو
استاد مِی:سلام بچه ها برید رو صندلی هاتون بشینید
بچه ها:چشم
استاد:خب متوجه چیزه جدیدی تو اینجا نشدید
همه با تعجب به اینور اونور نگاه میکردن که من گفتم:
ا.ت:استاد اون نقاشی که از فرانسه آوردن رو میگید
با دستم نقاشی رو نشون دادم
ادامه دارد....
فعلا شرط نمیزارم
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیدراما #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
part:1
تا وارد هنرستان شدم صدای هم همه به گوش رسید
لیا:باز اون دختره عجیب غریب اومد
میرا:آره نگاش کن حتی یدونه دوست هم نداره
لیا:وای آره (پوزخند)
بی تفاوت از کنارشون رد شدم
آره من اون دختره عجیب غریب ام
وارد دری که روش نوشته بود
"تاریخ⁶"
شدم
اونجا پر از نقاشی های قدیمی و هنری بود
البته که هر هنرستانی تو سئول همچین اتاقی رو داره
ولی هنرستان ما مهم ترین نقاشی های قدیمی رو داره
داشتم به نقاشی ها نگاه میکردم که یه نقاشی منو به خودش جذب کرد
تاحالا با اینکه بار ها اینجا کلاس داشتیم این رو ندیده بودم
رفتم رو به روی نقاشی وایستادم
نقاشی یه قصر بود
پایین نقاشی زده بود
"فرانسه'۱۳'جولای"
"سال ۱۹۲۱"
با اینکه ماله یک قرن پیشه ولی خیلی زیباعه
که یهو بچه ها اومدن تو
لیا:آهای ا.ت داری چیکار میکنی
ا.ت:.....
لیا:ا.ت با تو ام
ا.ت:...
میرا:ولش کن اون دیوونه است
درسته من یه دیوونه ام ولی دیوونه هنر و تاریخ
تا استاد مِی بیاد به پنجره خیره شده بودم که جسمی به رنگ آبی نمایان شد
بهش نمیخورد از اون روح های بدرد نخور ولگرد باشه
که بعد از مرگ گم میشن و نمیتونند راه خودشون رو پیدا کنن
لباس سربازان قدیمی به تن داشت
البته بدون کلاه
پس این یه روح خیلی خاصه
بهش خیره شدم چهره خیلی زیبایی داشت
به من نگاه کرد و بهم لبخند منم متقابلا بهش لبخند زدم
شاید فکر کنید چرا ازش نترسیدم
چون از موقعی که به دنیا اومدم روح میبینم چه روح های ترسناک چه اونایی که خاص بودن
برای همون از وقتی به خانوادم گفتم من رو ترک کردن و گذاشتنم خوابگاه دخترونه
این روح های ولگرد باید به سمت ماه برن و پل مرگ و زندگی رو پیدا کنن تا کم کم به اون دنیا برن
روحه به اون نقاشی که تازه آورده بودنش خیره شده بود
پس فکر کنم اونم مال اون قصر بوده
داشتم فکر میکردم که استاد اومد تو
استاد مِی:سلام بچه ها برید رو صندلی هاتون بشینید
بچه ها:چشم
استاد:خب متوجه چیزه جدیدی تو اینجا نشدید
همه با تعجب به اینور اونور نگاه میکردن که من گفتم:
ا.ت:استاد اون نقاشی که از فرانسه آوردن رو میگید
با دستم نقاشی رو نشون دادم
ادامه دارد....
فعلا شرط نمیزارم
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیدراما #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
۷.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.