داستان ترسناک شما گل ها پارت ۳
داستان ترسناک شما گل ها پارت ۳
من زیاد عادت دارم تو خونه تنها باشم:)
چون از بچگی تو خونه تنها بودم :*
یروز تو خونه جدیدمون بودیم که مامان و بابام گفتن میرن خونه مامانبزرگم و صبح میان و ازم پرسیدن تو عم میای؟گفتم نه و رفتن.....
رفتم تو آشپز خونه تا یچیزی بخورم که یدفعه گوشم صوت کشید😰حالت تهوع شدیدی گرفتم
من زخم معده دارم و بیشتر موقع ها تهوع دارم پس برام عادی بود......
قرصمو خوردم و رفتم دراز بکشم و تو یوتوب بگردم که دوباره گوشم صوت کشید و صدای زمزمه ای با صدای بم شنیدم😶وبعدش دوباره حالت تهوع گرفتم🤢
اهمیتی ندادم که یلحضه انگار یکی با صدای مادرم گفت (شام)گفتم نمیخ... یهو یادم اومد تنهام*
به مامانم زنگزدم و اومد
من زیاد عادت دارم تو خونه تنها باشم:)
چون از بچگی تو خونه تنها بودم :*
یروز تو خونه جدیدمون بودیم که مامان و بابام گفتن میرن خونه مامانبزرگم و صبح میان و ازم پرسیدن تو عم میای؟گفتم نه و رفتن.....
رفتم تو آشپز خونه تا یچیزی بخورم که یدفعه گوشم صوت کشید😰حالت تهوع شدیدی گرفتم
من زخم معده دارم و بیشتر موقع ها تهوع دارم پس برام عادی بود......
قرصمو خوردم و رفتم دراز بکشم و تو یوتوب بگردم که دوباره گوشم صوت کشید و صدای زمزمه ای با صدای بم شنیدم😶وبعدش دوباره حالت تهوع گرفتم🤢
اهمیتی ندادم که یلحضه انگار یکی با صدای مادرم گفت (شام)گفتم نمیخ... یهو یادم اومد تنهام*
به مامانم زنگزدم و اومد
۳.۶k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.