سناریو
#درخواستیـــــــــــ
وقتی دخترتون بازیگره و زیباترین زن جهان میشه(^-^)
part ¹
*****
جین:دخترم ب خودم رفته,جذابه مثل خودم,ورد واید بیوتی منه!
ات:مگه من ورد واید بیوتی تو نبودم!
جین:آم...خب...غلط کردم...ب مولا دفه قبلی تا ¹ هفته مجبور شدم خونه تمیز کنم...
هایون:بابایی منم کمکت میکنم!
جین:قربون دختر نازم بشم...بیا بغلمممم...
بعد از ی کیلومتر ب سمت هم دویدن🐹
_____
ُشوگا:هیم...از اولم واضح بود ک زیباترین زن جهان میشه,دختر مین یونگی همیشه و همه جا اوله.
ماری:اون و صد در صد بابایی...
شوگا:نظرت راجب بستنی پدر و دختری چیه؟
ماری:موافقمممم...🐱
_____
جیهوپ:*ب مناسبتش ی مهمونی گرفته*
هوپی:یورا...اگه دلت میخاد از اون نوع ژله ها هم بگم بیارن!
یورا:نههه..دیگه...ج...ا ندا...رممم*با دهن پررر>🐿
_____
نامجون:هوم...واست خوشحالم دختر قشنگم!اگه میخای مهمونی بگیریم یا پدر و دختری بریم بیرون؟یا اصن بریم خرید؟من شادی تو رو میخام پرنسس!
یونجی:بابایی همینکه پیشم باشین برام کافیه...
نامجون:دختر قانع خودمی...
یونجی:ولی دلیل نمیشه کارت بانکیتو ازت نگیرم بابایی...
نامجون:🫥
نامجون:بیا بگیر هرچی خاستی بخر عزیزم*کارتو داد بش>
یونجی:عاشقتم بابایییی*بغلش میکنه>
بعد یونجی رف بیرون...
نامجون:بش نمیدادم ب فاکم میداد...🫥🐨
_____
وقتی دخترتون بازیگره و زیباترین زن جهان میشه(^-^)
part ¹
*****
جین:دخترم ب خودم رفته,جذابه مثل خودم,ورد واید بیوتی منه!
ات:مگه من ورد واید بیوتی تو نبودم!
جین:آم...خب...غلط کردم...ب مولا دفه قبلی تا ¹ هفته مجبور شدم خونه تمیز کنم...
هایون:بابایی منم کمکت میکنم!
جین:قربون دختر نازم بشم...بیا بغلمممم...
بعد از ی کیلومتر ب سمت هم دویدن🐹
_____
ُشوگا:هیم...از اولم واضح بود ک زیباترین زن جهان میشه,دختر مین یونگی همیشه و همه جا اوله.
ماری:اون و صد در صد بابایی...
شوگا:نظرت راجب بستنی پدر و دختری چیه؟
ماری:موافقمممم...🐱
_____
جیهوپ:*ب مناسبتش ی مهمونی گرفته*
هوپی:یورا...اگه دلت میخاد از اون نوع ژله ها هم بگم بیارن!
یورا:نههه..دیگه...ج...ا ندا...رممم*با دهن پررر>🐿
_____
نامجون:هوم...واست خوشحالم دختر قشنگم!اگه میخای مهمونی بگیریم یا پدر و دختری بریم بیرون؟یا اصن بریم خرید؟من شادی تو رو میخام پرنسس!
یونجی:بابایی همینکه پیشم باشین برام کافیه...
نامجون:دختر قانع خودمی...
یونجی:ولی دلیل نمیشه کارت بانکیتو ازت نگیرم بابایی...
نامجون:🫥
نامجون:بیا بگیر هرچی خاستی بخر عزیزم*کارتو داد بش>
یونجی:عاشقتم بابایییی*بغلش میکنه>
بعد یونجی رف بیرون...
نامجون:بش نمیدادم ب فاکم میداد...🫥🐨
_____
۱۹.۵k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.