DOCTORS OF GONGILL🥼part 42
جی هیون از داد پیرمرد جا خورد اما یونگی فقط پلک زد. جی هیون کمی خم شد تا تعظیم کند
و با یک عذرخواهی همه چیز را به اتمام برساند اما یونگی یقه ی روپوشش را گرفت و
نگذاشت تعظیم کند.
+ با کمال احترام قربان...
یونگی به چشم های پیرمرد خیره شد و ادامه داد: دهنتونو ببندید.
چشم های تمام حاضران در اتاق، گرد شد.
دکتر معالج پیرمرد داد زد: دکتر مین! میبینی داری با کی صحبت میکنی؟!
یونگی با کمال خونسردی به شقیه اش اشاره کرد.
+ عینکتون قربان...
پیرمرد عینکش را دراورد بهش نگاه کرد.
+ شما چشمای سالمی دارید. اما به خاطر جذب وکال و قاضی ها به جبهه ی خودتون عینک
میزنید. در حالی که چشم هاتون رو عمل کردید تا از ضعیف شدنشون جلوگیری کنید.
یونگی به کفش های مشکی پیرمرد که پایین تختش جفت شده بودن نگاه کرد و ادامه داد: و
کفشاتون از گرون ترین فروشگاه سئول خریداری شده اما برای جلب توجه کارگرها اونا رو
خاکی میکنید. مطمئنا یه مشاور استخدام کردید تا بهتون مقدار دقیق خاکی که باید برای کفشتون
استفاده کنید رو گفته.
پیرمرد همانطور به یونگی خیره شده بود.
+ ببینم دکتر مین، شما به خوبی از کار های دولتی مطلع هستید. احتماال تو خوانواده تون کسی
هست که تو دولت کار میکنه؟
یونگی لبخندی زد و گفت: درسته قربان.
جی هیون با تعجب به یونگی نگاه کرد. پس یعنی شایعات درست بود؟!
+ پس میدونی که خیلی راحت میتونیم یکی مثل تو رو اخارج کنیم و زندگیشو به خاک سیاه
بشونیم؟
یونگی با همان لبخند گفت: بله قربان. کامال خبر دارم و شما میتونید سعیتون رو برای اخراج
کردن بهترین دکتر مغز و اعصاب سئول بکنید اما...
یونگی چهره ی افسوس مندی به خودش گرفت و ادامه داد: اما به جایی نمیرسید.
پیرمرد که عصبانی تر از قبل شده بود، داد زد: دکتر!
یونگی هم زمان با پیرمرد داد زد: قربان!... اینجا بیمارستانه. صد ها مریض اینجا بستری
شدن. لطفا احترام خودتون رو نگه دارید.
پیرمرد در یک حرکت سریع از روی تختش پایین امد و به سمت یونگی حجوم برد. دستش را
بلند کرد و خواست سیلی محکمی به یونگی بزند که دستش توسط کسی گرفته شد. پیرمرد
سرش را چرخاند و دستش را در حصار دستان جی هیون دید.
جی هیون لبخند بزرگی زد و به جایی در گوشه ی سقف اتاق اشاره کرد.
_ قربان اینجا دوربین داره. اگه فیلم بی دلیل سیلی زدنتون به یه دکتر پخش شه، فکر نمیکنم
براتون خوب باشه.
پیرمرد به دوربین اتاق نگاه کرد و دستش را کشید اما جی هیون خیلی محکم دستش را گرفته
بود. باالخره مچ دست پیرمرد را ول کرد و پیرمرد چند قدم عقب رفت و نزدیک بود بیافتند اما
توانست خودش را نگه دارد. جی هیون و یونگی سرشان را پایین انداختند تا خنده شان معلوم
نشود.
+ برید بیرون......
#BTS
و با یک عذرخواهی همه چیز را به اتمام برساند اما یونگی یقه ی روپوشش را گرفت و
نگذاشت تعظیم کند.
+ با کمال احترام قربان...
یونگی به چشم های پیرمرد خیره شد و ادامه داد: دهنتونو ببندید.
چشم های تمام حاضران در اتاق، گرد شد.
دکتر معالج پیرمرد داد زد: دکتر مین! میبینی داری با کی صحبت میکنی؟!
یونگی با کمال خونسردی به شقیه اش اشاره کرد.
+ عینکتون قربان...
پیرمرد عینکش را دراورد بهش نگاه کرد.
+ شما چشمای سالمی دارید. اما به خاطر جذب وکال و قاضی ها به جبهه ی خودتون عینک
میزنید. در حالی که چشم هاتون رو عمل کردید تا از ضعیف شدنشون جلوگیری کنید.
یونگی به کفش های مشکی پیرمرد که پایین تختش جفت شده بودن نگاه کرد و ادامه داد: و
کفشاتون از گرون ترین فروشگاه سئول خریداری شده اما برای جلب توجه کارگرها اونا رو
خاکی میکنید. مطمئنا یه مشاور استخدام کردید تا بهتون مقدار دقیق خاکی که باید برای کفشتون
استفاده کنید رو گفته.
پیرمرد همانطور به یونگی خیره شده بود.
+ ببینم دکتر مین، شما به خوبی از کار های دولتی مطلع هستید. احتماال تو خوانواده تون کسی
هست که تو دولت کار میکنه؟
یونگی لبخندی زد و گفت: درسته قربان.
جی هیون با تعجب به یونگی نگاه کرد. پس یعنی شایعات درست بود؟!
+ پس میدونی که خیلی راحت میتونیم یکی مثل تو رو اخارج کنیم و زندگیشو به خاک سیاه
بشونیم؟
یونگی با همان لبخند گفت: بله قربان. کامال خبر دارم و شما میتونید سعیتون رو برای اخراج
کردن بهترین دکتر مغز و اعصاب سئول بکنید اما...
یونگی چهره ی افسوس مندی به خودش گرفت و ادامه داد: اما به جایی نمیرسید.
پیرمرد که عصبانی تر از قبل شده بود، داد زد: دکتر!
یونگی هم زمان با پیرمرد داد زد: قربان!... اینجا بیمارستانه. صد ها مریض اینجا بستری
شدن. لطفا احترام خودتون رو نگه دارید.
پیرمرد در یک حرکت سریع از روی تختش پایین امد و به سمت یونگی حجوم برد. دستش را
بلند کرد و خواست سیلی محکمی به یونگی بزند که دستش توسط کسی گرفته شد. پیرمرد
سرش را چرخاند و دستش را در حصار دستان جی هیون دید.
جی هیون لبخند بزرگی زد و به جایی در گوشه ی سقف اتاق اشاره کرد.
_ قربان اینجا دوربین داره. اگه فیلم بی دلیل سیلی زدنتون به یه دکتر پخش شه، فکر نمیکنم
براتون خوب باشه.
پیرمرد به دوربین اتاق نگاه کرد و دستش را کشید اما جی هیون خیلی محکم دستش را گرفته
بود. باالخره مچ دست پیرمرد را ول کرد و پیرمرد چند قدم عقب رفت و نزدیک بود بیافتند اما
توانست خودش را نگه دارد. جی هیون و یونگی سرشان را پایین انداختند تا خنده شان معلوم
نشود.
+ برید بیرون......
#BTS
۱۱.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.