ارسطویی
ارسطویی
هدف از اصطلاح ارسطویی فلسفه منسوب به ارسطو فیلسوف یونانی قرن چهارم قبل از میلاد است و از مکتب های معروف یونان قدیم می باشد.
عقاید سیاسی فلسفه ارسطویی:
1.رابطه انسان با جامعه:
انسان را حیوان اجتماعی می خواند و می گوید انسان از زنبور اجتماعی تر است و حقیقت خود را در اجتماع و در میان نوع خویش می تواند پیدا کند.از آن جا که کل مقدم بر جزء است،پس جامعه و دولت هم مقدم بر فرد هستند.به علاوه هر فرد در جامعه ای به وجود می آید که آن جامعه قبلا وجود داشته،لذا فرد مستقل نبوده و بر کنار و بی نیاز از اجتماع نیست.
2.دولت:
دولت عالی ترین تشکیلات بشری و هدف آن کمک به بهبودی زندگی نیک است اما اگر دولت مسرت و سعادت افراد را تامین نکند مردود است و خبیث.
*پس برانداختن دولت خبیث مجاز است.
3.اتباع:
به عقیده ارسطو اتباع کشور نمی تواند شرکایی مطلع و بصیر و موثر در امر حکومت باشند.
4.مساوات:
افراد مساوی خلق نشده و یکسان نیستن و عدم مساوات امری طبیعی است.
5.قانون اساسی:
قانون اساسی باید با طبیعت و احتیاجات اعضاء جامعه وفق داده شود و لذا باید عدم تساوی های طبیعی آدمی را در نظر گیرد.
قانون اساسی باید حقوق مردم را در قسمت هایی که افراد مساوی هستند مساوی بشناسد و در قسمت هایی که نامساوی هستند عدم تساوی قائل گردد.عدم تساوی ها عبارتند از لیاقت شخصی،تمول،نژاد یا ولادت.
6.آزادی و ملیت:
غلامان آزاد خلق نشدند پس اصل غلامی بر حق می باشد و موافق با طبیعت.غیر از غلامان هر انسان به حکم طبیعت تبع یک کشور و عضو یک جامعه خلق شده و با سایر مردم جهان قرابتی ندارد.پس سایرین نسبت به وی خارجی هستند و خارج از جامعه و کشور وی.خارجیان در سلک غلامان هستند و پست تر از یونانیان می باشند.
بهترین شکل حکومت ها از نظر ارسطو:
الف.حکومت سلطنتی (مانرشی) که چون فاسد و منحرف گردد به حکومت ستمگری (تیرانی) تنزل پیدا می کند.
ب.حکومت اشرافی (اریستوکراسی) که چون فاسد گردد به حکومت (الیگارشی) حکومت ثروتمندان تنزل پیدا می کند.
پ.حکومت پولیتی (حکومت طبقه متوسط و ملی) که چون فاسد گردد به حکومت دموکراسی (حکومت طبقه پست و فقیر) تنزل پیدا می کند.
بدین طریق ارسطو حکومت دموکراسی را نوع تنزل کرده حکومت پولیتی می داند ولی به حکومت مرکب که ترکیبی باشد از مانرشی و اریستوکراسی و پولیتی نیز معتقد است.
فلسفه ارسطو بعدها در سیر تاریخ،انشعاباتی پیدا کرده که از آن جمله است فلسفه ارسطوییان طبیعی که بین عقل و الهام فرق کامل قائل شده و آن دو را از یکدیگر تجزیه و تفکیک نموده اند.
مارسل دوپادو این مسلک را بهتر از دیگران شرح داده.
طرفداران این مسلک را انحرافیون یا اورروئیست و مسلک آن ها را اورروئیسم نیز می نامند.
#ارسطویی #اوروئیسم #فلسفه_ارسطویی
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
هدف از اصطلاح ارسطویی فلسفه منسوب به ارسطو فیلسوف یونانی قرن چهارم قبل از میلاد است و از مکتب های معروف یونان قدیم می باشد.
عقاید سیاسی فلسفه ارسطویی:
1.رابطه انسان با جامعه:
انسان را حیوان اجتماعی می خواند و می گوید انسان از زنبور اجتماعی تر است و حقیقت خود را در اجتماع و در میان نوع خویش می تواند پیدا کند.از آن جا که کل مقدم بر جزء است،پس جامعه و دولت هم مقدم بر فرد هستند.به علاوه هر فرد در جامعه ای به وجود می آید که آن جامعه قبلا وجود داشته،لذا فرد مستقل نبوده و بر کنار و بی نیاز از اجتماع نیست.
2.دولت:
دولت عالی ترین تشکیلات بشری و هدف آن کمک به بهبودی زندگی نیک است اما اگر دولت مسرت و سعادت افراد را تامین نکند مردود است و خبیث.
*پس برانداختن دولت خبیث مجاز است.
3.اتباع:
به عقیده ارسطو اتباع کشور نمی تواند شرکایی مطلع و بصیر و موثر در امر حکومت باشند.
4.مساوات:
افراد مساوی خلق نشده و یکسان نیستن و عدم مساوات امری طبیعی است.
5.قانون اساسی:
قانون اساسی باید با طبیعت و احتیاجات اعضاء جامعه وفق داده شود و لذا باید عدم تساوی های طبیعی آدمی را در نظر گیرد.
قانون اساسی باید حقوق مردم را در قسمت هایی که افراد مساوی هستند مساوی بشناسد و در قسمت هایی که نامساوی هستند عدم تساوی قائل گردد.عدم تساوی ها عبارتند از لیاقت شخصی،تمول،نژاد یا ولادت.
6.آزادی و ملیت:
غلامان آزاد خلق نشدند پس اصل غلامی بر حق می باشد و موافق با طبیعت.غیر از غلامان هر انسان به حکم طبیعت تبع یک کشور و عضو یک جامعه خلق شده و با سایر مردم جهان قرابتی ندارد.پس سایرین نسبت به وی خارجی هستند و خارج از جامعه و کشور وی.خارجیان در سلک غلامان هستند و پست تر از یونانیان می باشند.
بهترین شکل حکومت ها از نظر ارسطو:
الف.حکومت سلطنتی (مانرشی) که چون فاسد و منحرف گردد به حکومت ستمگری (تیرانی) تنزل پیدا می کند.
ب.حکومت اشرافی (اریستوکراسی) که چون فاسد گردد به حکومت (الیگارشی) حکومت ثروتمندان تنزل پیدا می کند.
پ.حکومت پولیتی (حکومت طبقه متوسط و ملی) که چون فاسد گردد به حکومت دموکراسی (حکومت طبقه پست و فقیر) تنزل پیدا می کند.
بدین طریق ارسطو حکومت دموکراسی را نوع تنزل کرده حکومت پولیتی می داند ولی به حکومت مرکب که ترکیبی باشد از مانرشی و اریستوکراسی و پولیتی نیز معتقد است.
فلسفه ارسطو بعدها در سیر تاریخ،انشعاباتی پیدا کرده که از آن جمله است فلسفه ارسطوییان طبیعی که بین عقل و الهام فرق کامل قائل شده و آن دو را از یکدیگر تجزیه و تفکیک نموده اند.
مارسل دوپادو این مسلک را بهتر از دیگران شرح داده.
طرفداران این مسلک را انحرافیون یا اورروئیست و مسلک آن ها را اورروئیسم نیز می نامند.
#ارسطویی #اوروئیسم #فلسفه_ارسطویی
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
۷.۳k
۲۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.