(ادامه پارت 17)
(ادامه پارت 17)
تهیون : ولی تو...
تهیون تا خواست ادامه ی حرفشو بزنه بومگیو دستشو گذاشت رو دهنش.
بومگیو: میشه انقد حرف نزنی!؟ الانم دارو هاتو میدم تو ام بگیر بخواب، من میرم ، فردا شب دوباره میام. حالا اینارو بخور! افرین! خدافظ!
تهیون: بای بای!
تهیون: چرا نذاشت حرف بزنم؟ چرا اینقد مراقبمه؟ اون میتونست بیاد از پشت در بهم سر بزنه! مهربون شده!؟ حالا ولش کن! باید بخوابم..
( فردا)
بومگیو: پاشدی؟ تهیون: اره! ولی برا چی اینجایی مگه مدرسه نیست؟
بومگیو: گفتم اول بیام به تو سر بزنم، راستی شب دیگه نمیتونم بیام به پرستار میگم دارو هاتو بده! یکیم الانم من میرم تو ام صبحونه بخور؛ باشه؟ خدافظ...
تهیون: باشه! خدافظ! تو راه مواظب خودت باش!
بومگیو: هر روز بیشتر دارم جذبش میشم...
+: خب بچها کتاباتون رو باز کنین!
بومگیو: سلام استاد... ببخشید دیر کردم!
+: عیبی نداره! فقط دیگه تکرار نشه! برو پیش جونگوون یه جای خالی هست اونجا بشین!
جونگوون: سلام بومگیو! دیر کردی؟ ( با صدای اروم)
بومگیو: اره! یه جایی کار داشتم به خاطر اون دیرم شد!
(زنگ تفریح)
سوبین: هوی...
تهیون : ولی تو...
تهیون تا خواست ادامه ی حرفشو بزنه بومگیو دستشو گذاشت رو دهنش.
بومگیو: میشه انقد حرف نزنی!؟ الانم دارو هاتو میدم تو ام بگیر بخواب، من میرم ، فردا شب دوباره میام. حالا اینارو بخور! افرین! خدافظ!
تهیون: بای بای!
تهیون: چرا نذاشت حرف بزنم؟ چرا اینقد مراقبمه؟ اون میتونست بیاد از پشت در بهم سر بزنه! مهربون شده!؟ حالا ولش کن! باید بخوابم..
( فردا)
بومگیو: پاشدی؟ تهیون: اره! ولی برا چی اینجایی مگه مدرسه نیست؟
بومگیو: گفتم اول بیام به تو سر بزنم، راستی شب دیگه نمیتونم بیام به پرستار میگم دارو هاتو بده! یکیم الانم من میرم تو ام صبحونه بخور؛ باشه؟ خدافظ...
تهیون: باشه! خدافظ! تو راه مواظب خودت باش!
بومگیو: هر روز بیشتر دارم جذبش میشم...
+: خب بچها کتاباتون رو باز کنین!
بومگیو: سلام استاد... ببخشید دیر کردم!
+: عیبی نداره! فقط دیگه تکرار نشه! برو پیش جونگوون یه جای خالی هست اونجا بشین!
جونگوون: سلام بومگیو! دیر کردی؟ ( با صدای اروم)
بومگیو: اره! یه جایی کار داشتم به خاطر اون دیرم شد!
(زنگ تفریح)
سوبین: هوی...
۲.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.