کوئین مافیا پارت5
هانا: بابا امروز دانشگاه تعطیله بزار کپه مرگمو بزارم(خواب الود)
جون کی: دخترم امروز قرار بود بیای شرکت
هانا: واسه چی؟
جون کی: امروز عکسبرداری داریم(نکته: پدر هانا مافیا هس ولی یه شرکت بزرگ مد تو کره داره هانا هم مدله شرکته)(باباش تو روسیه هم شرکت مد داشته هانا اونجاهم چون خیلی اندام خوبی داشته مدل بوده)
هانا: اها باشه برو الان اماده میشم با ماشین خودم میام
جون کی: باشه خوشگلم
هانا: بابام رف منم رفتم دست و صورتمو شستم لباس پوشیدم رفتم پیشه اجوما صبحونه خوردم با ماشین خودم رفتم شرکت
ویو کوک
یه هفته هس عمو جون کی اینا اومدن ولی هنوز هانا رو ندیدم نمیدونم منو یادشه یانه؟(بابای کوک هم شرکت مد داره کوک هم مدله شرکت باباشه)
بابام و عمو جون کی میخوان باهم قرار داد6ماهه ببندن امروز بابام گف باهاش برم شرکت عمو جون کی اماده شدم با ماشین شخصیم رفتم شرکت عمو جون کی من که رسیدم دیدم یه دختر قدبلند و خوشگل از ماشینش، پیاده شد خیلی دقت کردم فهمیدم اونم مثل من مدله رفتیم داخل شرکت بعدش راهمون جدا شد رفتم اتاق جلسه بعد یه ساعت تموم شد منم رفتم سر صحنه عمو جون کی گف عکسبرداری امروز بامن(کوک عکای هم هس)
ویوهانا
رسیدم شرکت یه پسره خوشتیپ همزمان بامن رسید پیاده شدیم رفتیم داخل شرکت جدا شدیم رفتم سمت اتاق بابام که منشی بابام گفت جلسه دارن منم رفتم پیشه مین کیو(مین کیو هم مدله دوست صمیمیه هاناعه)
رفتم سر صحنه عکسبرداری دیدم دارن مین کیو رو میکاپ میکنن رفتم پیشش
هانا: اوف چقد پسره سکسی
مین کیو: اوو لیدی من همیشه سکسیم
هانا: معلومه(🙄)
میکاپرهمینجوری داشت مین کیو رو میکاپ میکرد ماهم باهم حرف میزدیم 1ساعت داشتیم حرف میزدیم که میکاپر کارش تموم شد رف بعد منشی بابام اومدگف بابام اگفته برم اتاقش از مین کیو خداحافظی کردم رفتم اتاق بابام درزدم گف بیا رفتم داخل یه مرد همسن بابام اونجا نشسته بود قیافش اشنا میزد ولی نمیدونستم کیع
هانا: سلام
وودوک جون کی: سلام دخترم
جون کی: بشین
وودوک: دخترم فک نکنم منو یادت بیاد؟
هانا: باید یادم بیاد؟ 🙄
وودوک: نع همینجوری گفتم
جون کی: هانا برو سر صحنه لباسارو بپوش امروز عکاس یکی دیگس
هانا: باشه، بعدرفتم بیرون رفتم سرصحنه لباسارو بهم دادن پوشیدم خیلی خوشگل بود. عکاسی نیم ساعت دیگع شرو میشد میکاپر ها میکاپم کردن 15دقیقه مونده بود منم رفتم یه قهوه بگیرم همینجوری که راه میرفتم داشتم موهامو باکش میبستم که یکدفعه
اسلاید 1لباس هانا براشرکت
اسلاید2لباس کوک برا شرکن
جون کی: دخترم امروز قرار بود بیای شرکت
هانا: واسه چی؟
جون کی: امروز عکسبرداری داریم(نکته: پدر هانا مافیا هس ولی یه شرکت بزرگ مد تو کره داره هانا هم مدله شرکته)(باباش تو روسیه هم شرکت مد داشته هانا اونجاهم چون خیلی اندام خوبی داشته مدل بوده)
هانا: اها باشه برو الان اماده میشم با ماشین خودم میام
جون کی: باشه خوشگلم
هانا: بابام رف منم رفتم دست و صورتمو شستم لباس پوشیدم رفتم پیشه اجوما صبحونه خوردم با ماشین خودم رفتم شرکت
ویو کوک
یه هفته هس عمو جون کی اینا اومدن ولی هنوز هانا رو ندیدم نمیدونم منو یادشه یانه؟(بابای کوک هم شرکت مد داره کوک هم مدله شرکت باباشه)
بابام و عمو جون کی میخوان باهم قرار داد6ماهه ببندن امروز بابام گف باهاش برم شرکت عمو جون کی اماده شدم با ماشین شخصیم رفتم شرکت عمو جون کی من که رسیدم دیدم یه دختر قدبلند و خوشگل از ماشینش، پیاده شد خیلی دقت کردم فهمیدم اونم مثل من مدله رفتیم داخل شرکت بعدش راهمون جدا شد رفتم اتاق جلسه بعد یه ساعت تموم شد منم رفتم سر صحنه عمو جون کی گف عکسبرداری امروز بامن(کوک عکای هم هس)
ویوهانا
رسیدم شرکت یه پسره خوشتیپ همزمان بامن رسید پیاده شدیم رفتیم داخل شرکت جدا شدیم رفتم سمت اتاق بابام که منشی بابام گفت جلسه دارن منم رفتم پیشه مین کیو(مین کیو هم مدله دوست صمیمیه هاناعه)
رفتم سر صحنه عکسبرداری دیدم دارن مین کیو رو میکاپ میکنن رفتم پیشش
هانا: اوف چقد پسره سکسی
مین کیو: اوو لیدی من همیشه سکسیم
هانا: معلومه(🙄)
میکاپرهمینجوری داشت مین کیو رو میکاپ میکرد ماهم باهم حرف میزدیم 1ساعت داشتیم حرف میزدیم که میکاپر کارش تموم شد رف بعد منشی بابام اومدگف بابام اگفته برم اتاقش از مین کیو خداحافظی کردم رفتم اتاق بابام درزدم گف بیا رفتم داخل یه مرد همسن بابام اونجا نشسته بود قیافش اشنا میزد ولی نمیدونستم کیع
هانا: سلام
وودوک جون کی: سلام دخترم
جون کی: بشین
وودوک: دخترم فک نکنم منو یادت بیاد؟
هانا: باید یادم بیاد؟ 🙄
وودوک: نع همینجوری گفتم
جون کی: هانا برو سر صحنه لباسارو بپوش امروز عکاس یکی دیگس
هانا: باشه، بعدرفتم بیرون رفتم سرصحنه لباسارو بهم دادن پوشیدم خیلی خوشگل بود. عکاسی نیم ساعت دیگع شرو میشد میکاپر ها میکاپم کردن 15دقیقه مونده بود منم رفتم یه قهوه بگیرم همینجوری که راه میرفتم داشتم موهامو باکش میبستم که یکدفعه
اسلاید 1لباس هانا براشرکت
اسلاید2لباس کوک برا شرکن
۲۵.۵k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.