«When he was your friend's brother»
«When he was your friend's brother»
«part_²⁶»
م/ج: خب چخبر
جونگکوک: هیچ سلامتی
لیا: ات بیا
ات: بله بگو
لیا: خوصوصیه
ات: باش.... جونگکوک الان میام
جونگکوک: زود
ات ویو
رفتم پیش لیا نشستم و دم گوشم گفت
لیا: فردا بریم خرید
ات: نمیدونم....
لیا:بیا دیگه
ات: اگه جونگکوک بزاره میام
لیا: باش
بعدش برگشتم سر جام
جونگکوک: چی گفت(آروم)
ات: بهت میگم(آروم)
چند ساعت بعد
نویسنده: بعد از چند ساعت ات و جونگکوک رفتم خونشون لباساشون و عوض کردن و دارز کشیدن رو تخت و تو بغل هم دیگه خوابیدن
فردا صبح
جونگکوک ویو
از خواب بلند شدم رفتم دستشویی و اومدم لباس پوشیدم و عطر تلخم و زدم موهام و مرتب کردم و رفتم پایین و از خونه زدم بیرون چون امروز زیاد کار داشتم باید به چند تا چیز رسیدگی میکردم پس باسد زود میرفتم سوار ماشین شدم و حرکت کردم
ات ویو
ساعت 11 بود از خواب بلند شدم جونگکوک کنارم نبود کجا رفته بلند شدم رفتم دستشویی و اومدم موهام و درست کردم و با همون لباس ها رفتم پایین و پهن شدم رو کاناپه گوشیم و برداشتم و زنگ زدم جونگکوک بعد چند تا بوق جواب داد
ات: الو
جونگکوک: الو
ات: جونگکوک کجایی
جونگکوک: عزیزم کار داشتم چیزی می خوای
ات: نه خواستم ببینم چرا نیستی
جونگکوک: آها
ات: کی میای
جونگکوک: ممکنه دیر بیام خونه
ات: باشه
جونگکوک: باش کار نداری من برم
ات: نه برو
جونگکوک: بای
ات: بای
.....
بچه ها حمایت ها خیلی کم شده حمایت کنید تا من سری پارت بزارم وقتی شما حمایت نکنید من انرژی نمی گیرم
حمایت کنید
#بی_تی_اس
«part_²⁶»
م/ج: خب چخبر
جونگکوک: هیچ سلامتی
لیا: ات بیا
ات: بله بگو
لیا: خوصوصیه
ات: باش.... جونگکوک الان میام
جونگکوک: زود
ات ویو
رفتم پیش لیا نشستم و دم گوشم گفت
لیا: فردا بریم خرید
ات: نمیدونم....
لیا:بیا دیگه
ات: اگه جونگکوک بزاره میام
لیا: باش
بعدش برگشتم سر جام
جونگکوک: چی گفت(آروم)
ات: بهت میگم(آروم)
چند ساعت بعد
نویسنده: بعد از چند ساعت ات و جونگکوک رفتم خونشون لباساشون و عوض کردن و دارز کشیدن رو تخت و تو بغل هم دیگه خوابیدن
فردا صبح
جونگکوک ویو
از خواب بلند شدم رفتم دستشویی و اومدم لباس پوشیدم و عطر تلخم و زدم موهام و مرتب کردم و رفتم پایین و از خونه زدم بیرون چون امروز زیاد کار داشتم باید به چند تا چیز رسیدگی میکردم پس باسد زود میرفتم سوار ماشین شدم و حرکت کردم
ات ویو
ساعت 11 بود از خواب بلند شدم جونگکوک کنارم نبود کجا رفته بلند شدم رفتم دستشویی و اومدم موهام و درست کردم و با همون لباس ها رفتم پایین و پهن شدم رو کاناپه گوشیم و برداشتم و زنگ زدم جونگکوک بعد چند تا بوق جواب داد
ات: الو
جونگکوک: الو
ات: جونگکوک کجایی
جونگکوک: عزیزم کار داشتم چیزی می خوای
ات: نه خواستم ببینم چرا نیستی
جونگکوک: آها
ات: کی میای
جونگکوک: ممکنه دیر بیام خونه
ات: باشه
جونگکوک: باش کار نداری من برم
ات: نه برو
جونگکوک: بای
ات: بای
.....
بچه ها حمایت ها خیلی کم شده حمایت کنید تا من سری پارت بزارم وقتی شما حمایت نکنید من انرژی نمی گیرم
حمایت کنید
#بی_تی_اس
۱۸.۴k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.