بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت سوم :
آیا این حقِّ خالقی است که خودش حق است، عالم را بر حق آفریده، و به حق هدایت تکوینی و تشریعی مینماید، یا حقِّ چند نفری که به قدرت رسیدهاند و یا در نهایت ده پانزده سال، چندتا کتاب حقوقی خواندهاند و مدرک دکترای حقوق اخذ نمودهاند؟!
بشری که هنوز جسم و بدن خودش را کامل نمیشناسد،چه رسد به شناخت روان و روحش، و هر روز به اکتشفات جدیدی دست مییابد - و هنوز محیط اطراف خود را کامل نمیشناسد، چه رسد به زیر زمین یا بالای آسمانها - و هنوز درست نمیداند که از کجا آمده و به کجا آمده و به کجا میرود و چگونه باید برود که برایش مفید باشد و چگونه می تواند حقّ وحقوق خودش و دیگران را بشناسد، حقوق ارتباطات با خدا و بندگان خدا و خلقت خدا از حیوانات و گیاهان گرفته تا جامدات را بشناسد، آنها را تبیین و وضع نماید و مبتنی بر این حقوق، احکامی حکیمانه صادر نماید؟!
امروزه در قانونگذاریهای جهانِ به اصطلاح متمدن، دیگر سخنی از علم و حکمت به عنوان مبانی حقوق در میان نیست، بلکه یا قدرت حکم میدهد و یا در نهایت اکثریت آرای مردم، ریشه صدور حکمی میگردد! مردمی که در کشورها و شهرهای جهان، با فرهنگها، آداب و رسوم و حتی منافع متفاوت زندگی میکنند و البته عمر تمامی آنها نیز کوتاه است، پس قوانین آنها حتی به درد یک نسل بعد و یا یک محیط متفاوت نیز نمیخورد! و البته تا اینان تعیین کننده حقوق و قانونگذار هستند، اختلاف طبقاتی، تبعیض نژادی، جنگ، نسل کُشی، سلطه سیاسی و نظامی، حکومت و ظلم سرمایهداران و مستکبران، با ابزارهایی به نام بانک، رسانه ...، تخریب طبیعت و محیط زیست و نیز هر گونه فسق، فساد و جنایت نیز ادامه خواهد داشت.
ایمان به برخی آیات و کفر به برخی دیگر : این نگاه، اندیشه و موضعگیری نسبت به قرآن مجید که به برخی از آیاتش مثل حکمت رجوع کرده و حتی ایمان بیاورند و نسبت به برخی دیگر مثل احکام کفر بورزند نیز قدمتی بیش از 1400 سال دارد، پس چرا همچنان به رغم ادعای رشد عقلی و علمی بشر، راه جاهلیت گذشته را میروند و همان ادعاها را عیناً بیان داشته و همان مواضع جاهلی را اتخاذ می کنند؟!
این به اصطلاح روشنفکرانِ مدعی امروزی، که فقط ادبیات و ساختار جملاتشان نسبت به گذشتگانشان تغییر یافته است، همیشه مترصد تجزیه قرآن کریم و اسلام جداسازی دین از زندگی - دین از سیاست - حکمت از حقوق و احکام - عبادات از زندگی اجتماعی و بوده و هستند و خداوند متعال تمامی آنها را کافر خوانده است، چرا که این موضع و عزم برای ایجاد تفرقه و تجزیه، استراتژی و تاکتیک کفار میباشد :(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت سوم :
آیا این حقِّ خالقی است که خودش حق است، عالم را بر حق آفریده، و به حق هدایت تکوینی و تشریعی مینماید، یا حقِّ چند نفری که به قدرت رسیدهاند و یا در نهایت ده پانزده سال، چندتا کتاب حقوقی خواندهاند و مدرک دکترای حقوق اخذ نمودهاند؟!
بشری که هنوز جسم و بدن خودش را کامل نمیشناسد،چه رسد به شناخت روان و روحش، و هر روز به اکتشفات جدیدی دست مییابد - و هنوز محیط اطراف خود را کامل نمیشناسد، چه رسد به زیر زمین یا بالای آسمانها - و هنوز درست نمیداند که از کجا آمده و به کجا آمده و به کجا میرود و چگونه باید برود که برایش مفید باشد و چگونه می تواند حقّ وحقوق خودش و دیگران را بشناسد، حقوق ارتباطات با خدا و بندگان خدا و خلقت خدا از حیوانات و گیاهان گرفته تا جامدات را بشناسد، آنها را تبیین و وضع نماید و مبتنی بر این حقوق، احکامی حکیمانه صادر نماید؟!
امروزه در قانونگذاریهای جهانِ به اصطلاح متمدن، دیگر سخنی از علم و حکمت به عنوان مبانی حقوق در میان نیست، بلکه یا قدرت حکم میدهد و یا در نهایت اکثریت آرای مردم، ریشه صدور حکمی میگردد! مردمی که در کشورها و شهرهای جهان، با فرهنگها، آداب و رسوم و حتی منافع متفاوت زندگی میکنند و البته عمر تمامی آنها نیز کوتاه است، پس قوانین آنها حتی به درد یک نسل بعد و یا یک محیط متفاوت نیز نمیخورد! و البته تا اینان تعیین کننده حقوق و قانونگذار هستند، اختلاف طبقاتی، تبعیض نژادی، جنگ، نسل کُشی، سلطه سیاسی و نظامی، حکومت و ظلم سرمایهداران و مستکبران، با ابزارهایی به نام بانک، رسانه ...، تخریب طبیعت و محیط زیست و نیز هر گونه فسق، فساد و جنایت نیز ادامه خواهد داشت.
ایمان به برخی آیات و کفر به برخی دیگر : این نگاه، اندیشه و موضعگیری نسبت به قرآن مجید که به برخی از آیاتش مثل حکمت رجوع کرده و حتی ایمان بیاورند و نسبت به برخی دیگر مثل احکام کفر بورزند نیز قدمتی بیش از 1400 سال دارد، پس چرا همچنان به رغم ادعای رشد عقلی و علمی بشر، راه جاهلیت گذشته را میروند و همان ادعاها را عیناً بیان داشته و همان مواضع جاهلی را اتخاذ می کنند؟!
این به اصطلاح روشنفکرانِ مدعی امروزی، که فقط ادبیات و ساختار جملاتشان نسبت به گذشتگانشان تغییر یافته است، همیشه مترصد تجزیه قرآن کریم و اسلام جداسازی دین از زندگی - دین از سیاست - حکمت از حقوق و احکام - عبادات از زندگی اجتماعی و بوده و هستند و خداوند متعال تمامی آنها را کافر خوانده است، چرا که این موضع و عزم برای ایجاد تفرقه و تجزیه، استراتژی و تاکتیک کفار میباشد :(ادامه دارد...)
۵۱۶
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.