-بهم گفتی شبیه اون نیستی! ولی نشون دادی از اونم بدتری:)
-بهم گفتی شبیه اون نیستی! ولی نشون دادی از اونم بدتری:)
+بسه ببند دهنتو
-چشمامو میبینی؟ دیگه نمیخندن...دیگه برق نمیزنن...دیگه نمیدرخشن...من نابود شدم...اونم به دست تو؛
+اگه ادامه بدی...باور کن چیزی بهت نمیرسه جز خالی کردن یه تیر تو قلبت!
-تیر؟ میخوای برای دومین بار نابودم کنی؟
+بهت هشدار دادم...این سومین باره...اگه حرفای مسخرتو تکرارش کنی هردومون رو میکشم؛
صدای خالی کردن تیر تو مغز خودش هنوز تو سر جئون میپیچه...سردرگم در مورد اینکه اون دختر نازک نارنجی...اونی که از صدای رعد و برق میترسه، چطور تونست تفنگ تو دستای ریزه میزش بگیره...
چیزی که قلب جئونو تیکه تیکه میکنه این نیست...در واقع اینه که اون فکر می کرد با ترک کردنش هردوشون رو نجات داده ولی...متوجه شد که جهنم رو با دستای خودش برای عشقش ساخت:)
꯭رآشل
+بسه ببند دهنتو
-چشمامو میبینی؟ دیگه نمیخندن...دیگه برق نمیزنن...دیگه نمیدرخشن...من نابود شدم...اونم به دست تو؛
+اگه ادامه بدی...باور کن چیزی بهت نمیرسه جز خالی کردن یه تیر تو قلبت!
-تیر؟ میخوای برای دومین بار نابودم کنی؟
+بهت هشدار دادم...این سومین باره...اگه حرفای مسخرتو تکرارش کنی هردومون رو میکشم؛
صدای خالی کردن تیر تو مغز خودش هنوز تو سر جئون میپیچه...سردرگم در مورد اینکه اون دختر نازک نارنجی...اونی که از صدای رعد و برق میترسه، چطور تونست تفنگ تو دستای ریزه میزش بگیره...
چیزی که قلب جئونو تیکه تیکه میکنه این نیست...در واقع اینه که اون فکر می کرد با ترک کردنش هردوشون رو نجات داده ولی...متوجه شد که جهنم رو با دستای خودش برای عشقش ساخت:)
꯭رآشل
۳۲۸
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.