تو مال منی پارت22
&تا اینجا آنجلا به تهیونگ نه حرفی زده و نه نگاهش کرده جوری وانمود میکرد انگار تهیونگ نیس
جولیا:خودت میفهمی عزیزم فعلا استراحت کن
&که در همین حین تلفن جولیا زنگ خورد
جولیا:ببخشید... بله؟ عاح سلام پدر من و تهیونگ؟
&که به تهیونگ و جولیا نگاه کرد
جولیا:من بیرون اومدم خرید از تهیونگ خبر ندارم ...آها بله چشم بهش خبر میدم ..فعلا پدر(تماسشون تموم شد)
تهیونگ:چیشدا؟
جولیا:پدر بهم گفت به تو هم بگم که جم شیم خونه ولی آنجلا اینجا تن...
آنجلامن خوبم جولیا برید نگران من نباشید اگه چیزی هم بشه به جیمین میگم آدم بفرستم دنبالم(لبخند)
جولیا:باشه ولی هرچی شد بهم بگو(لبخند گرم)
بریم تهیونگ
&جولیا بلند شد و به سمت در رفت درو باز کرد برگشت دیدن که تهیونگ از جاش تکون نخورده که
جولیا:کجا موندی؟
تهیونگ:تو برو من میام تو عمارت همو میبینیم(دستاش تو جیبشه و خیره شده به آنجلا)
جولیا: باشه(لبخند شیطون)
&آنجلا رفت تهیونگ که همون جوری بالا سر آنجلا وایساده بود و بهش خیره بود آنجلا رو کلافه میکرد
انجلا:مثل تیر برق وایساده بالا سرم هوففف
با کلافه گی از روی تخت سریع بلند شدم که سرم گیج رفت دستمو رو سرم گذاشتم که دستی دور کمرم حلقه شد چشامو باز کردم که
تهیونگ:خوبی؟(نگران)
آنجلا:دستشو از کمرم پس زدم و تند گفتم:به تو مربوط نیس به منم دس نزن (سردو عصبی)
آنجلا: به طرف در راه افتادم وقتی خواستم در رو باز کنم همچنان سر گیجه داشتم ثانیه ای چشام سیاه شد که دستمو برای از دست ندادن تعادلم رو دیوار گذاشتم که تهیونگ با شتاب به سمتم اومد خواس دستمو بگیره که داد زدم
آنجلا:مگه نگفتم بهم دست نزن(داد)
تهیونگ:تو چت شده؟ نمیبینی حالت خوب نیس؟(عصبی)
انجلا:با شتاب برگشتم نمیدونستم اینقدر نزدیکمه که موهام با صورتش برخورد کرد عصبی بهش گفتم
انجلا:....
عکس تهیونگ تو خواب آنجلا اسلاید دوم ببخشید دوستان لباس های تهیونگ تو خواب همون جلد رمانه که من اشتباهی اون عکس اسب قهوه ای رو گزاشتم شما سفید تصور کنید🤝😂👍
عکس لباس آنجلا تو خوابش اسلاید سوم
جولیا:خودت میفهمی عزیزم فعلا استراحت کن
&که در همین حین تلفن جولیا زنگ خورد
جولیا:ببخشید... بله؟ عاح سلام پدر من و تهیونگ؟
&که به تهیونگ و جولیا نگاه کرد
جولیا:من بیرون اومدم خرید از تهیونگ خبر ندارم ...آها بله چشم بهش خبر میدم ..فعلا پدر(تماسشون تموم شد)
تهیونگ:چیشدا؟
جولیا:پدر بهم گفت به تو هم بگم که جم شیم خونه ولی آنجلا اینجا تن...
آنجلامن خوبم جولیا برید نگران من نباشید اگه چیزی هم بشه به جیمین میگم آدم بفرستم دنبالم(لبخند)
جولیا:باشه ولی هرچی شد بهم بگو(لبخند گرم)
بریم تهیونگ
&جولیا بلند شد و به سمت در رفت درو باز کرد برگشت دیدن که تهیونگ از جاش تکون نخورده که
جولیا:کجا موندی؟
تهیونگ:تو برو من میام تو عمارت همو میبینیم(دستاش تو جیبشه و خیره شده به آنجلا)
جولیا: باشه(لبخند شیطون)
&آنجلا رفت تهیونگ که همون جوری بالا سر آنجلا وایساده بود و بهش خیره بود آنجلا رو کلافه میکرد
انجلا:مثل تیر برق وایساده بالا سرم هوففف
با کلافه گی از روی تخت سریع بلند شدم که سرم گیج رفت دستمو رو سرم گذاشتم که دستی دور کمرم حلقه شد چشامو باز کردم که
تهیونگ:خوبی؟(نگران)
آنجلا:دستشو از کمرم پس زدم و تند گفتم:به تو مربوط نیس به منم دس نزن (سردو عصبی)
آنجلا: به طرف در راه افتادم وقتی خواستم در رو باز کنم همچنان سر گیجه داشتم ثانیه ای چشام سیاه شد که دستمو برای از دست ندادن تعادلم رو دیوار گذاشتم که تهیونگ با شتاب به سمتم اومد خواس دستمو بگیره که داد زدم
آنجلا:مگه نگفتم بهم دست نزن(داد)
تهیونگ:تو چت شده؟ نمیبینی حالت خوب نیس؟(عصبی)
انجلا:با شتاب برگشتم نمیدونستم اینقدر نزدیکمه که موهام با صورتش برخورد کرد عصبی بهش گفتم
انجلا:....
عکس تهیونگ تو خواب آنجلا اسلاید دوم ببخشید دوستان لباس های تهیونگ تو خواب همون جلد رمانه که من اشتباهی اون عکس اسب قهوه ای رو گزاشتم شما سفید تصور کنید🤝😂👍
عکس لباس آنجلا تو خوابش اسلاید سوم
۲۸.۹k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.