فیک جونگ کوک پارت ۲۶ (معشوقه)
تهیونگ:چییی یعنی چی که قراره ازدواج کنییی پس چرا داری الان به من این موضوع رو میگیییی!/ا.ت:چون نمیخواستم ناراحتت کنم متاسفم!بعد از ماشین پیاده شدم و راه افتادم وقتی به تهیونگ نگاه کردم قلبم شکست! اون داشت گریه میکرد سرشو کوبوند به فرمون بعد کوبید به شیشه همین طور که بلند گریه میکرد سرخودشو میکوبوند به شیشه!دیگه نمیتونستم تحمل کنم اون به من کمک کرد ولی من اینطور قلبشو شکوندم برگشتم سمتش در ماشینو باز کردم دستشو گرفتم و ماشین کشیدمش بیرون داشت با چشمای اشکی بهم نگاه میکرد که یهو سرشو گرفتم و محکم لبامو کوبیدم رو لباش و همینطور لباشو بی وقفه مک میزدم اونم بعد یکم و شروع کرد به همکاری باهام با کم آوردن نفس ازش جدا شدم. همینطور که نفس نفس میزدم گفتم:خب...حالا...خوب...شد؟!من اون موقه....جیمین و جونگ کوک رو...نبوسیدم...ولی الان تورو...بوسیدم!تهیونگ یهو محکم بغلم کرد گفت : ا.ت لطفا منو ببخش که بخاطر من مجبور شدی کاری رو انجام بدی که ازش متنفری!/ا.ت:نه اتفاقا از این کار متنفر نیستم فقط عاشق کسی نیستم که بخوام این کارو انجام بدم تهیونگ باور کن من تورو دوست دارم ولی به عنوان یه دوست!/تهیونگ:اگه عاشق کسی نیستی پس میخوای با کی ازدواج کنی؟!/ا.ت:خب اگه راستشو بخوای بخاطر پدرم میخوام این کارو بکنم ولی نمیتونم بهت چیزی بگم متاسفم!الان هم دیگه باید برم چون پدرم گفته که نباید به شما نزدیک بشم./تهیونگ:ولی اگه ا.ت...../حرفشو قطع کردم و گفتم ببخشید ولی من دیگه باید برم./تهیونگ:حالا که نمیخوای بامن باشی لاقل بزار برسونمت!/ا.ت:ولی.../تهیونگ حرفمو قطع کرد و گفت:ولی نداره سوارشو من میرسونمت!/منم قبول کردم سوار شدم و راه افتادیم /تهیونگ:راستی اسم پسری که میخوای باهاش ازدواج کنی چیه؟/ا.ت:نمیدونم!/تهیونگ:یعنی چی مگه میشه ندونی؟!/ا.ت:آره راستش نه قیافشو دیدم نه اسمشو میدونم!/تهیونگ:ولی به نظر من تو نباید قبول کنی که باهاش ازدواج کنی!/ا.ت:نه من با این موضوع مشکلی ندارم!/تهیونگ:ا.ت تو خیلی کم توقعی!ممکنه بعد از ازدواج پشیمون بشی،تو اصلا اونو نمیشناسی ممکنه اذیتت کنه.اصلا برو دربارش تحقیق کن خودم کاری میکنم که از ازدواج با تو پشیمون بشه!/ا.ت:نه لازم به این کارا نیست تازه اون پسرعمومه اذیتم نمیکنه تازه خیلیا میگن بعد از ازدواج علاقه هم به وجود میاد./البته اون بزرگترین مافیای کره اس و مطمئنن خیلی به من زور میگه و اذیتم میکنه ولی تهیونگ نباید بفهمه چون هم تهیونگ و هم پسرعموم تو خطر میوفتن!/تهیونگ:ولی به نظر علاقه ای که بعد ازدواج به وجود بیاد و اجباری باشه به درد نمیخوره./ا.ت:میدونم ولی من چاره ای ندارم./تهیونگ:مادرا معمولا دلسوز تر از پدران چرا مادرت کاری نمیکنه؟.....
۳.۹k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.