پارت ۱۲
ویو تهیونگ
امروز تولد ۱۶ سالگی دال هست
قراره با بچه ها سوپرایزش کنیم
و ببریمش تو رستوران
لباسم و پوشیدم
قرار بود دال با شوگا و زنشو و بچش که میشه دوست دختر دال
بیاد
به شوگا پیام دادم که کی میرسن
شوگا: یه ده دقیقه دیگه میرسیم
خودمم به سمت رستورانی که گرفته بودم
راه افتادم
بعد پنج دقیقه رسیدم
همه چی آماده بود
بقیع اومدن فقط مونده بود شوگا اینه برسن
ویو دال
عمو یونگی دم در یه رستوران پارک کرد
رفتیم داخل
که دیدم دارن برام اهنگ تولدت مبارم میخونن اصلا یادم
نبود امروز تولدمه
بابام اومد بغلم کرد همیشه میگفتم چی میشه که مامانم تو تولدم باشه
و من و بغل کنه
این آرزومه و بعد شمع و فوت کردم
همه داشتن باهم حرف
میزدن
منم به حرفاشون گوش میکردم
که
....
امروز تولد ۱۶ سالگی دال هست
قراره با بچه ها سوپرایزش کنیم
و ببریمش تو رستوران
لباسم و پوشیدم
قرار بود دال با شوگا و زنشو و بچش که میشه دوست دختر دال
بیاد
به شوگا پیام دادم که کی میرسن
شوگا: یه ده دقیقه دیگه میرسیم
خودمم به سمت رستورانی که گرفته بودم
راه افتادم
بعد پنج دقیقه رسیدم
همه چی آماده بود
بقیع اومدن فقط مونده بود شوگا اینه برسن
ویو دال
عمو یونگی دم در یه رستوران پارک کرد
رفتیم داخل
که دیدم دارن برام اهنگ تولدت مبارم میخونن اصلا یادم
نبود امروز تولدمه
بابام اومد بغلم کرد همیشه میگفتم چی میشه که مامانم تو تولدم باشه
و من و بغل کنه
این آرزومه و بعد شمع و فوت کردم
همه داشتن باهم حرف
میزدن
منم به حرفاشون گوش میکردم
که
....
۳۱.۰k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.