"فیک تو کی باشی؟" ۱۲
ا.ت:بکش کنار!
×:هع...چی گف...
ا.ت:هری!
×:بچه هاااااا ا.ت برگشته!!!
در لحظهای همه توی سالن جمع شدن.
یونگی:آه باز چه...اوه!سلام لوسی!چه زود مرخص شدی!
صدای قدم زدناش توکل سالن پیچیده بود مثل همیشه محکم قدم برمیداشت و بوی عطر تلخش جو سنگینی ایجاد میکرد.
ولی انگار یچیزی تغییر کرده بود.
نگاه سنگینش سرا رو سمت دیگهای بر میگردوند و قدم هاش مزهی ترس رو یاد آوری میکرد.
هرچی نباشه...
اون سایهی سیاهه...
قاتل بیرحم شهر!
امکان نداشت کسی به یه دختر هیجده ساله شک کنه.
ا.ت بر عکس نقش اصلی های دیگه که میشناسید یه گود گرل ریز نقش نبود!
قد بلندی و موهای بلندصاف و مشکی که در هر حالتی خود نمایی میکرد.
چشمایی کشیده و گربهای که دیگه نیازی به خط چشم نداشتن.
متاسفم که قرار نیست پوستی مانند برف و لب هایی مانند سیب سرخ رو بهش اضافه کنم!
اینجا نه دیزنیه نه این دختر سفید برفی!
رنگ پوستش گندمی بود ودماغ نوک تیزی داشت و در آخر لب های کشیده و کبودی که جای بوسیدن برای لبخند های شرورانهای ساخته شده بود که هر قربانی قبل مرگش شاهدشه!
یک ماه از نبود ا.ت گذشته بود و تک تک بچههای دانشگاه برای حضور سرد خشن ا.ت انتظار میکشیدن.
نباید گول اون دختر شوخ و خوشگلو میخوردن.
ولی متاسفم!کاری ازم ساخته نیست! ا.ت همه رو خیلی راحت زیر سلطهی خودش میگیره.
خیلی حرفهای!
یونگی از سبز شدن جلوی راهش پشیمون شد و ازش فاصله گرفت.
در کل طول اون چند ساعت مرگبار توی دانشگاه جو سنگینی بر پا بود که این دختر کوچولو بر پاش کرده بود.
.
.
.
فلش بک(10سال قبل)
دختر کوچولوی بینوا گوشهای از دیوار نشسته یود و با وحشت به روبهرو زل زده بود.
دیوار ها قرمزی که با خون رنگ شده بودن
بدن های بیجونی که با جای خنجر نقاشی شده بودن
مردی که از تاریکی شب پیداش شده بود و با صورت سوخته و نفرت انگیز لبخندی نفرت انگیز تر به آرت میزد و میخواست بیشتر طراحی کنه.
خنجر رو توی دستاش گرفت و با ضربه های سریع و خشن گوشت و پوست قربانی رو میخراشید و پاره میکرد.
خون روی صورت حال بهم زنش ریخت و غیر قابل تحمل ترش کرد.
×:دکتر کیم؟ چییییشد؟ بیخیال! بلند شو!اوووووه
ببخشید! نمیتونی با بدن پاره پاره پاشی! توی عوضی اسم خودتو دکتر گذاشتی؟ هع! تو همسرمو به کشتن دادی! حق تو هم مرگه!
دکتر بیچاره کل تلاششو برای نجات بیمارش کرد! اما درمان بیماری اون حت۵ی کشفم نشده بود!
و جواب این همه از خود گذشتگی تلاشش...کشته شدن خودشو و همسرش جلوی چشمای دخترش بود!
دختر بیچاره منتظر مرگش بود منتظر دچار شدن به سرنوشت مادر و پدرش!
.
.
.
(ادامه دارد)
شرایط:۸۰ تا لایک و کامنت
های گایز توی این کانال عضو باشید که اگه خدایی نکرده اینجا فیلتر شد یا هر اتفاقی افتاد اونکا فعالیت داشته باشیم در حال حاضر جواب پیام ناشناس هامو آپ میکنم:
@pyamenashenas
×:هع...چی گف...
ا.ت:هری!
×:بچه هاااااا ا.ت برگشته!!!
در لحظهای همه توی سالن جمع شدن.
یونگی:آه باز چه...اوه!سلام لوسی!چه زود مرخص شدی!
صدای قدم زدناش توکل سالن پیچیده بود مثل همیشه محکم قدم برمیداشت و بوی عطر تلخش جو سنگینی ایجاد میکرد.
ولی انگار یچیزی تغییر کرده بود.
نگاه سنگینش سرا رو سمت دیگهای بر میگردوند و قدم هاش مزهی ترس رو یاد آوری میکرد.
هرچی نباشه...
اون سایهی سیاهه...
قاتل بیرحم شهر!
امکان نداشت کسی به یه دختر هیجده ساله شک کنه.
ا.ت بر عکس نقش اصلی های دیگه که میشناسید یه گود گرل ریز نقش نبود!
قد بلندی و موهای بلندصاف و مشکی که در هر حالتی خود نمایی میکرد.
چشمایی کشیده و گربهای که دیگه نیازی به خط چشم نداشتن.
متاسفم که قرار نیست پوستی مانند برف و لب هایی مانند سیب سرخ رو بهش اضافه کنم!
اینجا نه دیزنیه نه این دختر سفید برفی!
رنگ پوستش گندمی بود ودماغ نوک تیزی داشت و در آخر لب های کشیده و کبودی که جای بوسیدن برای لبخند های شرورانهای ساخته شده بود که هر قربانی قبل مرگش شاهدشه!
یک ماه از نبود ا.ت گذشته بود و تک تک بچههای دانشگاه برای حضور سرد خشن ا.ت انتظار میکشیدن.
نباید گول اون دختر شوخ و خوشگلو میخوردن.
ولی متاسفم!کاری ازم ساخته نیست! ا.ت همه رو خیلی راحت زیر سلطهی خودش میگیره.
خیلی حرفهای!
یونگی از سبز شدن جلوی راهش پشیمون شد و ازش فاصله گرفت.
در کل طول اون چند ساعت مرگبار توی دانشگاه جو سنگینی بر پا بود که این دختر کوچولو بر پاش کرده بود.
.
.
.
فلش بک(10سال قبل)
دختر کوچولوی بینوا گوشهای از دیوار نشسته یود و با وحشت به روبهرو زل زده بود.
دیوار ها قرمزی که با خون رنگ شده بودن
بدن های بیجونی که با جای خنجر نقاشی شده بودن
مردی که از تاریکی شب پیداش شده بود و با صورت سوخته و نفرت انگیز لبخندی نفرت انگیز تر به آرت میزد و میخواست بیشتر طراحی کنه.
خنجر رو توی دستاش گرفت و با ضربه های سریع و خشن گوشت و پوست قربانی رو میخراشید و پاره میکرد.
خون روی صورت حال بهم زنش ریخت و غیر قابل تحمل ترش کرد.
×:دکتر کیم؟ چییییشد؟ بیخیال! بلند شو!اوووووه
ببخشید! نمیتونی با بدن پاره پاره پاشی! توی عوضی اسم خودتو دکتر گذاشتی؟ هع! تو همسرمو به کشتن دادی! حق تو هم مرگه!
دکتر بیچاره کل تلاششو برای نجات بیمارش کرد! اما درمان بیماری اون حت۵ی کشفم نشده بود!
و جواب این همه از خود گذشتگی تلاشش...کشته شدن خودشو و همسرش جلوی چشمای دخترش بود!
دختر بیچاره منتظر مرگش بود منتظر دچار شدن به سرنوشت مادر و پدرش!
.
.
.
(ادامه دارد)
شرایط:۸۰ تا لایک و کامنت
های گایز توی این کانال عضو باشید که اگه خدایی نکرده اینجا فیلتر شد یا هر اتفاقی افتاد اونکا فعالیت داشته باشیم در حال حاضر جواب پیام ناشناس هامو آپ میکنم:
@pyamenashenas
۶۴.۵k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.